بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

به جز خدای، کسی آشنا نمی‌بینم

به جز خدای، کسی آشنا نمی‌بینم

به هرچه می‌نگرم جز خدا نمی‌بینم

زمینْ ستایشگر، آسمانْ ستایشگر

به وقتِ ذکر و نیایش چه‌ها نمی‌بینم

شکوهِ نورِ تو را صبح و شام می‌شنوم

چه غم که بانگِ صدای تو را نمی‌بینم

درخت نامه‌ی سبزِ خداست، بسم الله

درونِ نامه‌ی حق، جز صفا نمی‌بینم

ودیعتی که به ما داده‌اند، پیمان است

به خیلِ عشق یکی بی‌وفا نمی‌بینم

به هرچه می‌نگرم نام و یادِ حضرتِ اوست

به هرچه می‌نگرم جز خدا نمی‌بینم

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.