ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
مهندسی دختر زیبایی دید که با پدرش گدائی میکرد .
از پدرش دختر را خواستگاری کرد.
پدرش گفت اگه دختر من را میخواهی باید سه روز با من گدائی کنی تا به دخترم نگویی گدا .
مهندس بعد از مدتی فکر کردن قبول کرد .
روز دوم گدایی ، دخترک دید مهندس گریه میکنه .
علت را پرسید .
مهندس گفت بخاطر خودم گریه میکنم که چندین سال تو شرکت نفت
وقتمو تلف کردم