ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
بچه گی یادش بخیر آن لحظه های خوب بود
جزو عمرت زندگی آن دم کجا محسوب بود ؟
ماست بوی ماست می داد و کره بوی کره
آن زمان بقال ها اجناسشان مرغوب بود
پیک هامان شوت می شد عیدها روی هوا
بس که آتاری و میکرو آن زمان محبوب بود
فوتبال و هفت سنگ و تیله و پاسورها
دست هامان دایما در خاک و سنگ و چوب بود
پوست می انداختیم آن روز در حمام ها
صبر ما آنجا شبیه حضرت ایوب بود
وای مهمانی نگو حال و هوای خاص داشت
جای اس ام اس مسنجر کاغذ مکتوب بود
هر که بر لب خنده ای را داشت بود از عمق دل
الغرض باید بگویم دیو غم مغلوب بود !
سروده ی رضا رجبی (رجا) مشهد .دهه شصتی