بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

برات وصل امضاء می‌شد ای کاش

برات وصل امضاء می‌شد ای کاش

گره از کار دل وا می‌شد ای کاش

برای دیدنت ای حضرت اشک

دو چشمانم چو دریا می‌شد ای کاش

سحرگاهی به یمن مقدم تو

سرای ما مصفا می‌شد ای کاش

وجود زخمی و آلوده ی من

به پیش پای تو پا می‌شد ای کاش

دل غمدیده و پر درد ما هم

به دست تو مداوا می‌شد ای کاش

میان زمره ی چشم انتظاران

ز زحمت نام ما جا می‌شد ای کاش

دل آواره‌ام در زیر پایت

شبیه خاک صحرا می‌شد ای کاش

دل نامحرم ما محرم آن

غریبی‌های مولا می‌شد ای کاش

به برق ذولفقاری خاک خورده

غرور شیعه معنا می‌شد ای کاش

مزار مخفی یاس مدینه

به دستان تو پیدا می شد ای کاش

غرور چادر خاکی کجایی

عزیز فاطمه پس کی میایی

شعر_مهدوی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.