بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

واقعه بیهوش_شدن زینب(س) در شب عاشورا

واقعه بیهوش_شدن زینب(س) در شب عاشورا

امام سجاد(ع) میفرمایند:

شب دهم که پدرم صبح آن شهید شد، من مریض بودم و زینب پرستاری من می‌کرد.

ناگاه دیدم پدرم - حسین (ع) - کناری رفت و این اشعار را قرائت می‌فرمود:

یا دَهْرُاُفّ لَکِ مِنْ خَلیلٍ

مِنْ صاحِبٍ و طالِبٌ قَتیلٍ

و اِنَّما الْاَمْرُ اِلَی الْجَلیلِ

امام سجاد ادامه می دهند:

وقتی من این اشعار را شنیدم، متوجه شدم که پدرم شهید خواهد شد. آنگاه گریه، گلوی مرا گرفت و بر آن صبر نمودم و اظهار جزع نکردم.

ولی عمه جانم زینب، وقتی حال برادرش را دید نتوانست خویشتن داری کند. پس برخاست و ناخوداگاه به سمت حسین رفت و گفت:

"کاش مرگ مرا نابود کند و مرگ تو را نبینم. امروز مثل زمانی است که مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن از دنیا رفتند، پس ای برادر! تو برای من جانشین آنها و فریادرس آنهائی.

امام حسین رو به سوی خواهرش زینب کرد و فرمود:

ای خواهرم! مبادا شیطان حلم ترا برباید که وقایع سختی در پیش داریم.

وقتی امام حسین برخی وقایع را برای زینب(س) گفت

امام سجاد(ع) روایت می کند:

در این لحظه امام حسین وقایعی را برای عمه مان زینب(س) بازگو کردند و سپس اشک در چشم های مبارک حسین جاری شد....

در این لحظه زینب خاتون (سلام الله علیها) گفت:

یا ویلتاه! ای برادر! این بیشتر دل ما را مجروح می‌کند که راه چاره را از تو گرفته اند و تو باید به ضرورت شربت مرگ بنوشی و ما را غریب و بی کس و تنها در میان اهل نفاق و افراد شقاوتمند بگذاری....

وقتی زینب به صورت خود زد و اشک ریخت و #بیهوش شد.

در این حال ناگهان زینب دگرگون شد، در حالی که به صورت خود می زد و اشک می ریخت، ناگهان به زمین افتاد و بی هوش شد.

امام سجاد روایت می کند:

که حضرت امام حسین(ع) آب آورد و خواهر را بلند کرد و آب به صورت او پاشید تا به هوش آمد و برای او قرآن خواند و سپس او را با این کلمات آرامش داد و فرمود:

ای خواهرم! به یاد خدا باش و صبر و شکیبائی کن و بدانکه اهل زمین می‌میرند و اهل آسمان باقی نمی‌مانند و هر چیزی در معرض هلاکت است، جز ذات خداوندی که خلایق را با قدرت خود خلق فرموده و بر می انگیزاند و زنده می‌گرداند.

خواهرم! جد و پدر و مادر و برادر من که بهتر از من بودند، هر یک دنیا را وداع کردند. پس وظیفه من و وظیفه هر مسلمانی است که بر رسول خدا «ص» اقتدا و تأسی کند.

توصیه_های_امام_به_خواهرش بعد از به هوش آمدن

پس از آن امام حسین فرمود:

ای خواهر! من تو را قسم می‌دهم و باید به قسم من عمل کنی، وقتی که من کشته شوم گریبان در مرگ من چاک نکنی و چهره خویش را به ناخن مخراشی و از برای شهادت من در مقابل دشمنان، فریاد و شیون به پا نکنی...

حضرت سجاد علیه السلام می فرماید:

پدرم عمه‌ام را آورد در نزد من نشاند و او دلداری داد....

منابع روایی و مقاتل:

منتهی الآمال شیخ عباس قمی/مقتل لهوف سید ابن طاووس

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.