بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

خدایا کفر نمی گویم

خدایا کفر نمی گویم

پریشانم، چه می خواهی تو از جانم؟

مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی

خداوندا تو مسئولی، خداوندا تو تنهایی و من تنها،

 تو یکتایی و بی همتا

ولیکن من نه یکتایم نه بی همتا، فقط تنهای تنهایم

Khaterat

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.