بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

ای رفیقان که سوی شهر حسین در سفرید

ای رفیقان که سوی شهر حسین در سفرید

این دل غمزده و زار مرا هم ببرید

زیر یک پرچم و بیرق همگی سینه زدیم

شرط و انصاف نبوده که شماها بپرید

فکر این مساله بدجور خرابم کرده

که چرا شاه کرامت دل من را نخرید

من شنیدم که در این خانه بد و خوب یکیست

ولی فهمیده ام انگار شما خوب ترید

و ببالید به خود چون که رسیدید حرم

بین خوبان زمان از همه خوبان سرید

به مقام علی اکبر که رسیدید مرا یاد کنید

جان زینب به سوی مقتل ارباب نرید

یک نصیحت کنم و از همگی ذکر دعا

مدیونید از آن شهر کفنها بخرید

نــوکـرنــوشت:

شاهی به جهان، مثـل تو آوازه ندارد

مثل حـــَرَمت هیچ کجا، سازه ندارد

ارباب منی، جان منی، شاه شهیدان

مجنون توام، عشق من اَندازه ندارد

صلی الله علیک یا سیدناالغریب یااباعبدالله الحسین ع

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.