بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

فرشته از خدا پرسید:

فرشته از خدا پرسید:

مردمانت مسجد میسازند...

نماز میخوانند...

چرا برایشان باران نمیفرستی؟؟!!

خدا پاسخ داد:

گوشه ایی از زمین دخترکی

کنار مادر و برادر مریضش

در خانه ای بی سقف بازی میکند...

تا مخلوقاتم سقفی برایشان نسازند،

آسمان من سقف آنهاست...

پس اجازه بارش نمیدهم!

خدایا نانی ده که به ایمانی برسم ...

نه ایمانی که به نانی برس ..

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.