ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
برگ_سبز
نیکی به دیگران
منوچهر صدوقی سها، داماد علامه جعفری (ره): بقالی که در نزدیکی منزل قدیمی ایشان در میدان خراسان دکان داشت، در خاطرهای که از تلویزیون هم پخش شد، تعریف کرد: روزی مرحوم علامه به بقالی او میرود و خریدهایش زیاد میشود به گونهای که خودش نمیتواند آنها را به منزل ببرد.
قرار میشود شاگرد بقال آنها را به خانه ایشان ببرد. خریدها را داخل جعبهای میگذارند، وقتی شاگرد بقال میخواهد، جعبه را روی سر خود بگذارد، علامه میبیند که سر شاگرد مو ندارد و کچل است، عمامه خود را از سر برمیدارد و روی سر او میگذارد تا جعبه به سرش آسیب نزند!
خودم یادم هست که روزی ایشان سوار ماشین من بود و در مسیری میرفتیم، بنا به مقتضیات وارد خیابانی یکطرفه شدم. ایشان از من پرسیدند: خلاف میروی؟ گفتم: بله، مجبور شدم! ایشان مرا مورد نکوهش قرار داد و گفت: شما که قاضی هستی و قانونگذار نباید خطا کنی. ایشان خطا کردن از هیچ کسی را نمیپذیرفت و به همان میزان نیز به خودش سخت میگرفت به همین دلیل شخصیتی بسیار منزه داشتند.
علی جعفری فرزند علامه جعفری (ره) میگوید: یک روز به ایشان عرض کردم مایلم در حین تحصیلات دانشگاهی دروس حوزه را نیز ادامه دهم... همان موقع ایشان پرسیدند علت این که میخواهی ملبس بشوی یا به کسوت روحانیت دربیایی و در حوزه تحصیل کنی چیست؟ حقیقت حرف دلم را زدم، گفتم: بهتر است که یکی از فرزندان شما در این لباس باشد و این راه روحانیت را در منزل شما ادامه بدهد. ایشان فرمودند که این نیت را نداشته باشید، چون این لباس خیلی مقدس است و باید در هر حال حرمت آن حفظ شود. ایشان معتقد بودند این لباس مسئولیت بسیار بلایی دارد و اگر کسی ظرفیت آن را نداشته باشد نباید به این کسوت وارد شود.
یادم است گاهی اوقات قبل از انقلاب به دلیل این که حیاط ما نسبتاً بزرگ بود همسایگانی که دخترشان را عروس یا پسرشان را داماد میکردند از علامه تقاضا میکردند مراسم جشن عروسی در داخل حیاط ما برگزار شود. علامه هیچ استنکافی نمیکردند، قبول میکردند و این مراسم برگزار میشد.
یادم میآید که چندین عروسی در حیاط منزل ما در خیابان، خراسان برگزار شد. به همسایهها محبت فراوانی داشتند.
TebyanOnline