تاحالا تصویر واقعی پشت اسکناس 2 هزار تومنی رو دیده بودین؟
این خانه متعلق به " سید حسین ابرقویی " ، از ثروتمــندان ابرکوه استان یزد بوده است که 820 مترمربع مساحت آن است
hannel ➣ Midanesti
خنده حلال
یکی از اساتید حوزه نقل میکرد روزی یکی از شاگردانش بهش زنگ میزنه و درخواست میکنه که استاد فورا براش یه استخاره بگیره.
استاد استخاره میگیره و میگه: بسیار خوبه و معطلش نکن و سریع انجام بده.
چند روز بعد، شاگرد اومد پیش استاد و گفت: میدونید استخاره را برای چه کاری گرفتم؟
استاد: نه؟
شاگرد: توی اتوبوس نشسته بودم. دیدم نفر جلویی من، پشت گردنش بسیار صافه و باب زدن. هوس کردم که یک پس گردنی بزنمش. دلم میگفت بزن، عقلم میگفت نزن، چون هیکلش از تو بزرگتره و داغونت میکنه.
خلاصه تماس گرفتم و استخاره گرفتم و شما گفتید فورا انجام بده. معطل نکردم و شلپ زدمش.
انتظار داشتم، بلند بشه و دعوا راه بیندازه. اما یه نگاهی به من انداخت و گفت: استغرالله.
تعجب کردم و پرسیدم: ببخشید چرا استغفار؟
گفت: چند دقیقه قبل از کنار یک امامزاده رد شدیم. یک لحظه به ذهنم خطور کرد که این امامزاده ها الکی هستند و دکان باز کرده اند که پول جمع کنند. با خدا گفتم: ای خدا، اگه اشتباه میکنم، یک سیلی بهم بزن.
تا این درخواستو کردم، تو از پشت سر، محکم به من زدی.
شب زیارتی آقا
گریه بر حسین تمنای خلقت است
بین من و تمام ملائک رقابت است
نزدیک می کند دل ما را به هم حسین
این اشک روضه نیست، که عقد اخوت است
شعری زیبا از مقام معظم رهبری
من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!
همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!
رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!
همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن
از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!
سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست
من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!
تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!
طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است
از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!
شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد
من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!
به وقت ترس و تنهایی،تو هستی تکیه گاه من
مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!
دلت بشکسته از من،لکن ای دلدار رحمی کن
که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم!
هزاران بار من رفتم،ولی شرمنده برگشتم
ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!
سید علی خامنه ای
سلامتی رهبرعزیزمون صلوات
تبلیغ قدیمی روغن نباتی «ورامین»...
غذاها را بیش از اندازه لذیذ و دلچسب کرده است
Yadeshbekheir
اگر آرامش میخواهی :
اتفاقاتی که برات میافتن رو برای کسی تعریف نکن خودت را با کسی مقایسه نکن در همه حال شکر گزار باش
به انسان های اطرافت کمک کن ، تو میتوانی
با همه بدون هیچ چشم داشتی مهربان باش
برای زندگیت برنامه ریزی کن هدف داشته باش
سرت به کار خودت باشه
به کسی وابسته نباش از کسی توقع نداشته باش
دروغ نگو
قضاوت نکن
@kafehe1395
نیما نژادپورحسین کیاکلایه
برگ_سبز
فرزند مستجابالدعوه
فرزند آیتالله سید یونس عرفانی میگوید: حقیر شخصاً خاطرهای از عالم واصل حضرت آیتالله بهاءالدینی دارم شاید اگر نگویم در محضر خداوند سبحان سرافکنده باشم
سال ۱۳۶۳ بود وارد حوزه علمیه قم شدم البته قبل از آن در سن یازده سالگی تا وفات مرحوم ابوی مرحوم شهید آیتالله عرفانی یعنی ۶۱ لمعه را خوانده بودم
وارد حوزه که شدم خیلی اشتیاق داشتم محضر مبارک آقای بها الدینی برسم.
در حیاط مدرسه فیضیه بودم آن موقع شورای مدیریت حوزه طبقه بالای مدرسه بود دیدم مرحوم آیتالله دکتر ضیایی رئیس وقت حوزه از پله پایین میایند بهسوی ایشان رفتم خدا رحمت کند ایشان را؛ با اینکه خسته از کار بودن با لبخند و چهره گشاده فرمودند کاری با من داری جوان
خود را معرفی نمودم و قصدم را بیان داشتم. آدرس دادند فرمودند شما فقط وارد بر محضرشان شوید ایشان بر افراد احاطه غیبی دارند
فردایش به محضرشان رسیدم جا نبود یک جایی در عقب مجلس که چند نفر هم ایستاده بودند قرار گرفتم به خاطر دیر رسیدن اواخر بحث بود با خودم گفتم از نزدیک برای دستبوسی شرفیاب شوم
دستم میلرزید بالاخره دستم در دست مبارکشان قرار گرفت قلبم آرام شد توفیق بوسیدن دستان مبارکش نصیبم شد خواستم بروم فرمودند سید بشین مطلبی بگویم مقداری عقب آمدم نشستم
اندازه چند لحظه به خود آمدم از کجا آقا فهمید؛ نه ملبس بودم نه ابهت ایشان اجازه داد که بتوانم صحبتی بکنم از کجا فهمید من سیدم
تقریباً یک ساعت طول کشید دورشان خلوت شد یک آقا شیخ محترمی اشاره کردند بیا جلو. درست مقابلشان نشستم. نگاهی با لبخند کردند بدون مقدمه فرمودند
خداوند به شما فرزندی میدهد اگر بتوانی با آن به قرب میرسی فقط عرض کردم هنوز ازدواج نکردم دو بار فرمودند آن فرزند پسر است و مریضاحوال قدرش را بدان به خاطر آن بیماری شما به زحمت فراوان میافتید بدان که دعایش مستجاب است ✨
الآن بعد از گذشت چندین سال حقیر یک فرزند پسر دارم و عقبمانده ذهنی است و مرتب بیمار است. وقتی کمی بابت فرزندم محزون میشوم یاد حرف آقا میافتم و خداوند را برای این نعمت امتحانش شاکرم
روز ازل که نامه ما را نوشته اند
نام تو را به صفحه دلها نوشته اند
دلهای ما حسینیه روضه های توست
این ملک را به نام تو مولا نوشته اند
جانا در این حسینه ی دل خوش آمدی
این سینه را چو سینه سینا نوشته اند
نامگذاری خیابانی با نام آیت الله هاشمی رفسنجانی(ره) در سالروز وفات ایشان
احسان اصولی، رئیس کمیسیون فرهنگی شورای شهر مشهد، در گفتگو با شهرآراآنلاین عنوان کرد:
تلاش میکنیم تا همزمان با سالروز رحلت آیت الله هاشمی رفسنجانی(ره) خیابانی در مشهد به نام ایشان نامگذاری شود.
در اوایل شروع به کار شورا، پیشنهادی مبنی بر نامگذاری یکی از خیابانهای مشهد به نام حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی (ره) در شورا به تصویب رسید که بر اساس این مصوبه سه ماه به شهرداری مهلت داده شد طرح خود را به شورا ارائه دهد.
با نزدیک شدن به پایان این مهلت و سال روز رحلت آیت الله هاشمی رفسنجانی (ره)، پیگیریهای لازم انجام شده و این طرح اکنون در شورای نام گزاری شهرداری در حال بررسی است.
سعی بر این است که این طرح هرچه سریعتر به لایحه تبدیل و به تصویب شورا برسد. تا همزمان با سال روز رحلت ایشان یک خیابان با نام آیت الله هاشمی رفسنجانی(ره) نامگذاری شود.
آخرین اخبار مشهد در شهرآرانیوز