بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بخوانید.. صد سال است که نگذاشتند بخوانیم

بخوانید.. صد سال است که نگذاشتند بخوانیم

بیایید صد سال به عقب برگردیم. ایران زیر تاخت و تاز دو قدرت استعماری روز، روس و انگلیس است. روس در شمال، نیروی قزاق را ساخته و انگلیس در جنوب، پلیس جنوب. هر دو با هزاران سرباز خود به غارت ایرانیان مشغولند. عِرض و مال ایرانی میبرند، به ناموس ملت تعرض میکنند، و دولت مرکزی قاجار ضعیفتر از آن است که در برابر آنها مقاومتی کند. ماجرا وقتی اسفناکتر میشود که این سلطه استعماری با قرارداد 1907 (سن پترزبورگ) بین روس و انگلیس برای تقسیم ایران به دو منطقه شمالی و جنوبی بین خودشان، رسمیت هم می یابد. حال بگویید شما بودید چه میکردید؟! ضعیف و زبون در خانه می نشستید تا مال و ناموستان غارت شود؟! منتظر دولت و سپاهِ نداشته، میماندید؟! یا بپا میخاستید و دفاع میکردید؟! ایرانی در این موقعیت چه تصمیمی گرفت؟!

در گوشه گوشه ایران، جنبشهای ضداستعماری به راه افتاد. در شمال میرزا کوچک خان جنگلی، در جنوب رئیسعلی دلواری، در آذربایجان شیخ محمد خیابانی، در همدان و خراسان کلنل پسیان و... تفنگ در دست گرفتند و جوانمردانه کوچه به کوچه، ده به ده، شهر به شهر اشغالگران را بیرون راندند.

مقاومت تا جنگ جهانی اول در سال 1914 (1293 شمسی) ادامه یافت. در میانه جنگ، در روسیه انقلاب کمونیستی رخ داد و شوروی جدید نیروهای خود را از همه کشورهای اشغال شده بیرون کشید. به یکباره انگلستان شد سلطان بلامنازع ایران. اما جنبشهای ضداستعماری، بدترین مانع و موی دماغ روباه پیر بود و چاره آن یک راه حل شیطانی بود."برای حکومت بر مردم ایران باید آنها را گرسنه نگه داری!" و  "کاهش جمعیت ایران" با ایجاد قحطی. انگلیسی ها شروع کردند به جمع آوری و خرید دارو و گندم و جو و احتکار آنها. در عرض 2 سال قحطی و بیماری های واگیر با ایران ما چنان کرد که لشکر مغول نکرد. نصف جمعیت ایران کشته شد و ثمره جنگ جهانی اول برای ایرانِ بیطرف! یک هولوکاست عظیم انسانی بود. 9 میلیون ایرانی کشته شدند.

1 سال پس از پایان جنگ، انگلستان تصمیم گرفت ایران را رسما به عنوان مستعمره خود اعلام کند. وثوق الدوله نخست وزیر در قراردادی شرم آور با رشوه ای کلان، سند ایران را به نام پادشاهی انگلستان زد ولی احمدشاه با فشار علما با همه ضعف و جوانی اش، زیر بار نرفت و به تنبیه این استنکاف، سلسله قاجار برچیده شد و پهلوی آمد. رضاخانی که خودشان آوردند و خودشان بردند. جنبشهای ضداستعماری برچسب "تجزیه طلبی" گرفتند و در گوشه گوشه ایران سرکوب شدند. 20 سال بعد در جنگ جهانی دوم،  هیچ کس دیگر نبود تا از ایران دفاع کند. متفقین 24 ساعته کل ایران را اشغال کردند

صد سال تمام این جنایت بزرگ تاریخی در لابلای روزنامه ها و کتابها و تئاترها و فیلم فارسیهای منورالفکران ایرانی سانسور شد. به همین سادگی. و در عوض یک تاریخ سازی جعلی برای ایران توسط همین انگلیسی ها رقم خورد. موج تاریخ سازی برای " ایران_باستان " برای تضعیف هویت شیعی ایرانیان (هویت مقاومت خیز) شدت گرفت و این شد که هر چه آنها بخواهند و بگویند ما باید «تکرار کنیم» و هر چه آنها نخواهند نباید. حافظه تاریخی مردم، همواره از انگلستان متنفر بوده اما گاه نمیداند چرا؟! چرا که نگذاشتند جنایات انگلیسی ها در این کشور سینه به سینه و ورق به ورق بازگو شود. درست مثل آمریکایی ها. انگلیسی ها هنوز مشغول نوشتن تاریخ ما هستند.

ارسالی کاربری با نام راز

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.