بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

تور تفریحی پیرزنان و ماجراشون با راننده❗️

تور تفریحی پیرزنان و ماجراشون با راننده❗️

تعدادى پیرزن با اتوبوس عازم تورى تفریحى بودند.

پس از مدتى یکى از پیرزنان به پشت راننده زد و یک مشت بادام به او تعارف کرد راننده تشکر کرد و بادام‌ها را گرفت و خورد.

در حدود ٤٥ دقیقه بعد دوباره پیرزن با یک مشت بادام نزد راننده آمد و بادام‌ها را به او تعارف کرد راننده باز هم تشکر کرد و بادام‌ها را گرفت و خورد.

این کار دوبار دیگر هم تکرار شد تا آن که بار پنجم که پیرزن باز با یک مشت بادام سراغ راننده آمد، راننده از او پرسید چرا خودتان بادام‌ها را نمى‌خورید

پیرزن گفت چون ما دندان نداریم.

راننده که خیلى کنجکاو شده بود پرسید پس چرا آن‌ها را خریده‌اید

پیرزن گفت ما شکلات دور بادام‌ها را خیلى دوست داریم

nargesiiiaaa

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.