ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
رشیدنامه! (منظومۀ دنبالهدار)
سعید سلیمانپور ارومی
قسمت دوم
در سبب نظم کتاب و سر هم کردن رشیدنامه!
شبی طبع منِ شاعر به من گفت:
نمیارزد عمو! اشعار تو مفت!
چه ابیات ضعیفی از تو سرزد
بگو چیزی سرش بر تن بیرزد!
چرا شعرت چنین بیحال و سست است
چنین سستی بگو آیا درست است؟
بس است ای پیرمرد، اینگونه اشعار
بیا زین سبک کهنه دست بردار!
بکن سر را ز لاک طنز بیرون
بگو منظومه چون «لیلی و مجنون»
مگر در عمرت از اینها نخواندی؟!
که دائم توی فاز طنز ماندی؟
چو طبعم گفت اینها را به بنده
مرا آمد از این گفتار، خنده!
بگفتم طبع جان! بیخی(۱) عزیزم!
بِهِل(۲) تا بنده طرحی نو بریزم!
سه دوره خواندهام «لیلی و مجنون»
برفته هر کَرَت(۳) از دیدهام خون!
چو صفحه-صفحه این ماتم سرآمد
ز فرط غم پدر از من درآمد!
الهی من به قربان نظامی!
در آن قصه ندیدم شادکامی!
همه درد و همه اشک و همه آه
نماند از بهر من اعصاب، والله!
نمیخواهی مگر اشعار پرشور؟
بگویم بهر تو، اما نه آنجور!
یکی شورآفرین، زیبا نَشید(۴) است
یکی «نامه» که عنوانش «رشید» است!
جوانی کاملاً سنگین و رنگین(۵)
نه چون «مجنون» که بود از عقل، همچین!
نظیف و دلپسند و ناز و مطلوب
خلاصه اینکه: دارای ژنِ خوب!
ز شور عشق هم در او نشان است
از آنرو باب طبع عاشقان است!
(نخواهم شد برون از خطّ قرمز
خیالت تخت باشد ای ممیّز!)
کنون آن قصهها را کن فراموش
بکن این قصۀ تاپِ مرا گوش!
ادامه دارد...
پینوشت
۱. کوتاه شدۀ «بیخیال شو!» (دور از چشم زندهیاد دهخدا!)
۲. بهل: رها کن
۳. کرت: دفعه، بار
۴. نشید: شعر، سرود
۵. سنگین و رنگین: مجازاً یعنی باوقار
iRoshd