بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

مرحوم حسام الواعظین که از وعاظ خوب اصفهان بود این داستان را نقل کرد که :

مرحوم حسام الواعظین که از وعاظ خوب اصفهان بود این داستان را نقل  کرد که :

موقعی که والده ام از دنیا رفت و می خواستم ایشان را دفن کنم .

خود من بند کفن مادر را باز کردم وسرش را روی خاک گذاشتم .

مهر مادری و دیگر خاطرات فراموش نشدنی که از وجود نازنینش داشتم مرا واداشت تا در آن دم متوسل به حضرت زهرا(علیهاالسلام ) گردم .

حضورشان عرض کردم : بی بی جان ! مادرم را که از خدمتگزاران امام حسین (ع ) است ، به شما می سپارم ، از او پذیرایی کنید ، ضمنا یادم آمد که در شبهای محرم ، در اصفهان معمولا دیر به منزل می رفتم و موقعی که به منزل می رسیدم ، می دیدم خانم والده ، دم در نشسته بود و به من می گفت :

چرا اینقدر دیر آمدی ؟

من عرض می کردم : منبر داشتم ، دیر شد .

و ایشان می فرمود: شوخی کردم ، من هم چون برای امام حسین (ع ) نمی توانم کاری انجام دهم می آیم منتظر تو می نشینم ، شاید حضرت زهرا(علیهاالسلام ) مرا جزو کنیزان خود قبول فرماید .

به هر حال جریان دفن خانم والده تمام شد . چند روزی بعد یکی از همسایگان به نزد من آمد و گفت :

مادرتان را دیشب به خواب دیدم بسیار شاد و راحت بود و فرمود: به پسرم بگو سفارشی را که کرده بودی نتیجه عالی داشت و حضرت زهرا(علیهاالسلام ) از من کمال پذیرایی را فرمود .

هرکه مهر فاطمه در دل ندارد دین ندارد

دین و ایمان غیر حب فاطمه امکان ندارد

بی ولای فاطمه صوم وصل وه ارزش ندارد

خصم زهرا جای غیر از دوزخ و نیران ندارد

هرکه دارد حب زهرا گوبیا در بزم ما

بی صفای فاطمه درد کسی درمان ندارد

حق زهرا و ابیها بعلها یا رب بنیها

صاحب ما را رسان کس طاقت هجران ندارد

منبع.کتاب کرامات الفاطمیة(معجزات فاطمه زهرا(س) بعدازشهادت بضمیمه سوگنامه فاطمه زهرا (س)

karballa313

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.