بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

داستانی جالب از قدرت طبع شعر ملک‌الشعرای بهار

داستانی جالب از قدرت طبع شعر ملک‌الشعرای بهار

می‌گویند روزی ملک‌الشعرای بهار، در مجلسی نشسته بود و حضار برای آزمایش طبع وی، چهار کلمه را انتخاب کردند تا وی آنها را در یک رباعی بیاورد.

کلمات انتخاب شده عبارت بودند از: خروس، انگور، درفش و سنگ

ملک الشعرای بهار گفت:

برخاسـت خروس صبح برخیز ای دوست

خون دل انگور فکن در رگ و پوست

عشق من و تو صحبت مشت است و درفش

جور دل تو صحبت سنگ است و سبوست

جوانی خام، که در مجلس حاضر بود گفت:

این کلمات با تبانی قبلی انتخاب شده‌اند. اگر راست می‌گویید، من چهار کلمه انتخاب می‌کنم و شما آنها را در یک رباعی بیاورید.

سپس این چهار کلمه را انتخاب نمود: آئینه، اره، کفش و غوره.

بدیهی‌ست آوردن این کلمات دور از ذهن، در یک رباعی کار ساده‌ای نبود، لیکن ملک‌الشعرا شعر را این‌گونه گفت:

چون آینه نورخیز گشتی احسنت

چون ارّه به خلق تیز گشتی احسنت

در کفش ادیبان جهان کردی پای

غوره نشده موَیز گشتی احسنت!!

اول اردیبهشت، سالروز درگذشت محمدتقی بهار ملقب به ملک‌الشعرا و متخلص به «بهار»، شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامه‌نگار، تاریخ‌نگار و سیاست‌مدار معاصر

khabarnamehfarhangian

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.