بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

نگرانی را می شد در چهره ی تک تک مان دید!

نگرانی را می شد در چهره ی تک تک مان دید!

از مجتبی که با دیسک کمری که داشت به استادیوم می آمد و تیم را تنها نمی گذاشت و وقتی به عیادتش رفتم تمام دغدغه اش ماندن تیم بود.

تا جوادی که وقتی بعد از بازی پرسپولیس سپیدرود در استادیوم گریه می کرد و به من میگفت خیلی نامردی که رفتی!وقتی بغلش کردم و دلداری اش دادم می‌گفت دعا کن تیم بماند!

تا مهرشاد و فرزاد عزیز که از قشر تحصیل کرده ی هواداران سپیدرود بودند و هر بار زنگ میزدند فقط راجع به ماندن سپیدرود حرف میزدیم...

تا جایگاه پسران باران که هیچ وقت آرام و قرار نداشتند!

و تا من

منی که شاید نه به عنوان بازیکن اما به عنوان یک هوادار قلبم برای سپیدرود می تپد.

همه و همه به یک چیز فکر می کردیم!

ماندن!

 ماندن در لیگ برتر برای ما گیلانی ها مثل بقا و جریان زندگی بود.

حالا از امروز به بعد همه ی ما یک نفس راحت می کشیم که یک سال دیگر اسم رشت و اسم گیلان در سطح اول فوتبال کشورمان به گوش می خورد!

از امروز شاید سپیدرود با خیال راحت تری از سد منجیل جاری شود و از رودبار عبور کند و به نقطه نقطه گیلان سلام کند.

سپیدرود همیشه خروشان

شایان مصلح بعد از بقای سپیدرود در لیگ برتر در

new_luleman

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.