اطلاعیه روابط عمومی شورای اسلامی شهر مشهد مقدس
روابط عمومی شورای شهر مشهد در خصوص اخبار منتشر شده در فضای مجازی اطلاعیه صادر کرد.
متن این بیانیه به شرح زیر است:
یک نفر از اعضای شورای شهرمشهد در اواخر اسفند ۹۶ اتهامی وارد شده است که در مراجع قضایی در حال رسیدگی است، تا قبل از رسیدگی و اثبات اتهام هرگونه اظهار نظر راجع به صحت و سقم آن امکان پذیر نیست.
بدیهی است روند رسیدگی و اجرای قوانین از طریق افکار عمومی، شورای شهر مشهد و سایر مراجع قانونی رصد می شود.
امیدواریم همانگونه که از دستگاه محترم قضایی انتظار می رود این روند در مسیر صحیح وقانون مند و با حفظ حقوق شهروندی دنبال گردد.
شورای اسلامی شهر مشهد مقدس با تاکید بر حفظ اصول و ارزش های انقلاب اسلامی در چارچوب قانون عمل خواهد نمود.
شهرآرا منبع موثق اخبار مشهد
بسیجے دو قبلہ دارد ،
ڪعبہ براے عبادت ...
ڪربلا براے شهادت ...
سجده اے چنین در میانہ ی میدانم آرزوست ...!
پاسدارنسل سوم
بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه میرفت. در ساحل مینشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را میشست. اگر بیکار بود همانجا مینشست و مثل بچه ها گِل بازی میکرد. آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه میساخت. جلوی خانه باغچهایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت. ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی ازخدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت: «بهلول، چه میسازی؟»
بهلول با لحنی جدی گفت: «بهشت میسازم.»
همسر هارون که میدانست بهلول شوخی میکند، گفت: «آن را میفروشی؟!»
بهلول گفت: «میفروشم.»
زبیده خاتون پرسید: «قیمت آن چند دینار است؟»
بهلول جواب داد: «صد دینار.»
زبیده خاتون گفت: «من آن را میخرم.»
بهلول صد دینار را گرفت و گفت: «این بهشت مال تو، قباله آن را بعد مینویسم و به تو میدهم.»
زبیده خاتون لبخندی زد و رفت. بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.
زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلاییرنگ به زبیده خاتون داد و گفت: «این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریدهای!» وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد. صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت: «یکی از همان بهشتهایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش!» بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت: «به تو نمیفروشم.» هارون گفت: «اگر مبلغ بیشتری میخواهی، حاضرم بدهم.»
بهلول گفت: «اگر هزار دینار هم بدهی، نمیفروشم.» هارون ناراحت شد و پرسید: «چرا؟!»
بهلول گفت: «زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو میدانی و میخواهی بخری، من به تو نمیفروشم!
نصیحت عارفان
هر "پرهیزکاری" گذشته ای دارد
وهر "گناه کاری" آینده ای!
پس قضاوت نکن.
میدانم اگر:
قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم،
دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد...
تا به من ثابت کند.
در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگریم.
محتاط باشیم، در "سرزنش "
و"قضاوت کردن" دیگران
وقتی؛
نه از " دیروز او" خبر داریم،
نه از "فردای خودمان"
ماه_بنی_هاشم
انعقاد قرارداد با کارخانجات چای شمال
معاون بهبود تولیدات سازمان چای کشور گفت : تاکنون 65 کارخانه چای سازی گیلان و مازندران با سازمان چای برای خرید برگ سبز چای قرارداد منعقد کرد.
http://guilan.iribnews.ir/fa/news/2111254/
iribnews_guilan
من سالها نماز خوانده ام
بزرگترها میخواندند، من هم میخواندم
در دبستان ما را برای نماز به مسجد می بردند
روزی در مسجد بسته بود. بقال سر گذر گفت:
نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیکتر باشید
مذهب شوخی سنگینی بود که محیط با من کرد
و من سالها مذهبی ماندم بی آنکه خدایی داشته باشم ...
هنور در سفرم
سهراب سپهری
Daheh60
یک اتفاق عجیب: در پیگیری پرونده قتل دختر ۲۲ ساله، معلوم شد او دخترِ پدرش نیست!
نیمه شب ۲۰ دی ماه سال ۹۱ زن میانسالی به پلیس آگاهی تهران رفت و از ناپدید شدن دخترش خبر داد.
وی گفت : ظهر امروز دختر ۲۲ساله ام به نام یاسمن با ماشین شخصی اش از خانه مان در فرمانیه بیرون رفت و قرار بود به کافی نت اطراف محل زندگی مان برود اما دیگر برنگشت.
این زن ادامه داد: ساعت ۹ شب یک پیامک وحشتناک به دستم رسید.این پیامک با گوشی موبایل یاسمن ارسال شده بود که در آن نوشته بود دخترم ربوده شده است .آدم رباها در ازای آزادی دخترم ۳ میلیارد تومان تروال چک ۵۰ هزار تومانی خواسته اند.
با افشای این ماجرا پسرجوان در کامرانیه جنوبی تهران ردیابی و نیمه شب ۲۲ دی ۹۱ بازداشت شد. پلیس در بازرسی خانه این پسر ، مدارک شناسایی یاسمن را کشف کرد.
وی در بازجویی ها گفت: یک سال پیش در دانشکده با یاسمن آشنا شدم. روز ۲۰ دی به بهانه انجام پروژه تحقیقاتی در فرمانیه با او قرار گذاشتم.من سوار ماشین یاسمن شدم و از او خواستم پیش از رفتن به کافی نت ، مقابل یک آبمیوه فروشی در خیابان اندرزگو توقف کند. چون افسرده بودم پس از خریدن آب پرتقال ، در یکی از لیوانها سم سیانور ریختم تا خودکشی کنم.اما آب میوه آغشته به سم را اشتباهی به یاسمن دادم. دختر جوان بلافاصله پس از نوشیدن آب پرتقال جان سپرد .من که به شدت ترسیده بودم جنازه اش را به سوهانک بردم و دفن کردم. چون می دانستم وضعیت مالی خانواده یاسمن خوب است به فکر باجگیری افتادم.
در پایان جلسه هیات قضایی حمیدرضا را به اعدام،شلاق و زندان محکوم کرد. اما در آن میان پزشکی قانونی در گزارشی عجیب اعلام کرد DNA به دست آمده از بقایای جنازه با DNA پدر و مادر وی مطابقت ندارد.
در گزارش بعدی روشن شد DNA یاسمن با مادرش مطابقت داشته است.همین ماجرا موجب اختلافات گسترده بین پدر و مادر دختر قربانی و جدایی آنها از یکدیگر شد.
شرح کامل ماجرا را اینجا بخوانید
http://shahraraonline.com/news/82360
شهرآرا منبع موثق اخبار مشهد
کاهش دما و بارش باران امروز در استان
طی امروز بارشهای پراکندهای بشکل رگبار با احتمال رعد و برق در سطح استان خواهیم داشت که در غالب نقاط استان با کاهش محسوس دما همراه میباشد.
از فردا تا روزهای ابتدایی هفته پیش رو ضمن استقرار جریانات پایدار بر روی استان انتظار داریم در غالب نقاط استان با افزایش دما همراه باشد .
همچنین در ۷۲ ساعت آینده سرعت وزش باد در بعضی ساعات افزایش و در بخشهایی از استان گاهی شدید توام با گرد و خاک پیش بینی می شود.
shabakekhorasan