بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

دست در حلقه ی آن زلف دوتا نتوان کرد

دست در حلقه ی آن زلف دوتا نتوان کرد

طلب عشق ز هر بی سروپا نتوان کرد

تکیه گاه است مگر باد، که حافظ فرمود:

"تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد"؟

عده ای در پی بادند ز هر نوعش باد

حل این مطلب و این مساله را نتوان کرد!

شیخ فرمود: "سپهری" چه اراجیفی گفت!

که وضو با تپش پنجره ها نتوان کرد

"گرچه پیرم، تو شبی تنگ در آغوشم گیر"

بنده را از تو در این حال جدا نتوان کرد

بایدش ساخت سرایی که در او گیرد جای

فیل را چونکه بزرگ است هوا نتوان کرد

برج ها را بتوان ساخت چو ایفل، اما

کاخی از نظم در این دوره بنا نتوان کرد

ای که در کوچه ی معشوقه ی ما می پلکی

کار زشتی است که در کوچه ی ما نتوان کرد

ای که گفتی نتوان ساخت غزل چون حافظ

غزلی ساخته ام جان تو با "نتوان کرد"

حمید نیک نفس

وطنز |

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.