بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

قصه درست از جایی تلخ شد; که دینمان را ...

قصه درست از جایی تلخ شد;

که دینمان را ...

گذاشتیم سر طاقچه !

و البته قبل آن ؛ کاملا شرحه شرحه اش کردیم!

آخر چه معنی دارد دین خودش را بندازد وسط تماممممم روزمره گی های ما ؟!

دین عزیز ! امشب عروسی دعوتم ! لطفا بیخیال شو !

دین بزرگوار! با دوستانم میرویم کوه! تو نیا لطفا !

دین گرامی ! فردا تولد دوستم است ! اما شما دعوت نیستی!

ولی :

دین نازنینم امشب شب_قدر است کجایییی

فردا امتحان دارم کجاییییی

مادرم حالش خوب نیست توبمان کنارم

کوتاهتر از دیوار تو دیواری نیست دین عزیز!

به هر جای زندگیت نگاه کنی؛ به همین نتیجه میرسی!

که دین را با معیار های خود دائم بالا و پایین میبریم

اگر بمن نشان دهی که کجای دین نامحرم و نامحرم_تر داریم! خوشحال میشوم

اگر نشانم دهی پسرخاله ات با اسماعیل اقای بقال سرکوچه چه تفاوتی دارد (دررعایت پوشش تو)؛ خیلیییییی خوشحال میشوم!

اگر نشانم دهی کجای دین ات نوشته با پسرعمویت بخند از ته دل اما با صندوقدار فروشگاه محل نه! بینهایت سپاسگذارم!

اگر نشانم دهی کجای دین ات خوانده ای؛ که با شوهرخواهر خود شوخی کنیییی بی حد و اندازه؛ ولی با شوهر خانم همسایه نه؛ ممنونت میشوم!!!

نازنین خواهرم؛ برادرم .... !

مصداق این آیه نشو

وَیَقولونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَنَکفُرُ بِبَعضٍ وَیُریدونَ أَن یَتَّخِذوا بَینَ ذٰلِکَ سَبیلًا  {۱۵۰/ نساء}

و میگوند: «به بعضی ایمان می‌آوریم، و بعضی را انکار می کنیم» و می‌خواهند در میان این دو، راهی برای خود انتخاب کنند... !!!

clad_girl

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.