بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

داعی صلح، تبهکار درآمد ازکار

داعی صلح، تبهکار درآمد ازکار

دکتری بود که بیمار درآمد از کار

تاکه پیچید بدور بدن ملتها

رامِ برعکس شد و مار درآمد ازکار

گرچه با پوشش میش اینهمه بع بع میکرد

وسط معرکه کفتار درآمد از کار

یابویی که به تلاویو سواری میداد

پیش ما مثل سگ هار درآمد ازکار

گفت از ظلم جهانی جگرش میسوزد

پس چرا غول جهانخوار در آمد ازکار

آنکه دارد به کفش جایزه ی صلح نوبل

عامل فتنه وکشتار درآمد ازکار

همه دیدند که آن مدعی حق بشر

جزو سردسته ی اشرار درآمد از کار

بسکه در مجلس برجام زما رو دیده

آخرکار طلبکار در آمد از کار

میوه ی نوبر لطفش که به ایران آمد

سیب پرلکه ی کخ دار درآمد از کار

خواستم در ورقی شرح جنایاتش را

بنویسم زد و طومار درآمد ازکار

عالیه رجبی

وطنز  پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.