بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

عده‌ای در کشور ما روز و شب غم می‌خورند

عده‌ای در کشور ما روز و شب غم می‌خورند

گوشه‌ای لم داده غم را مثل شلغم می‌خورند

غصه ما مردم ایران که چیز کوچکی است

این جماعت غم برای کل عالم می‌خورند

"یوسف گم‌گشته باز آید به کنعان غم مخور"

حافظا این‌ها غم عیسی بن مریم می‌خورند

هر زمان هم انتخاباتی اگر برپا شود

وعده‌هایی داده و چندین قسم هم می‌خورند

بعد از آن در یک سمیناهار، وقت صرف شام

وعده‌ها را دور هم، مفت و مسلم می‌خورند

چون که مسئولند و اهل دقت و نظم و حساب

پول بیت‌المال را هم پس منظم می‌خورند

اختلاسی هم اگر باشد کنارش می‌کنند

البته انصاف هم دارند، کم کم می‌خورند

مال من، مال شما یا مال آن‌ها، مال او

هیچ فرقی هم ندارد چون که درهم می‌خورند

چون ژن خوب است در رگ‌های فرزندانشان

با سعید و بیژن و سیمین و اکرم می‌خورند

عده‌ای جمعند دور سفره‌های انقلاب

هرچه در این سفره‌ها دیدند از دم می خورند

محمدحسین مهدویان

وطنز  پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.