بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

تو چه کردی که شدم عاشق دلداده ی تو

تو چه کردی که شدم عاشق دلداده ی تو

گشته ام مست و خراباتی میخانه ی تو

چه نمودی که برفت از بدنم روح و روان

تو بسان شمعی و من سوخته پروانه ی تو

تو چه داشتی به روی و رخ افسونگر خود

که به یک لحظه نظر دل شده دیوانه ی تو

گر چه دیدم هزاران زشت و زیبا به عمر

منظر روی تو کرد مستم و مستانه ی تو

عاشقان در ره معشوق جامه را چاک دهند

جان کنم من به فدای رخ یکدانه ی تو...

بی نام

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.