بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

یک_دقیقه_مطالعه

یک_دقیقه_مطالعه

روزی که به دخترت یاد دادی ....

تا ازدواج نکرده تنها سفر نره،...

تنها زندگی نکنه، ...

اون لباسی که دوست داره نپوشه...

اونجوری که دوست داره نخنده،....

اون حرفی که تو دلشه نزنه و...

همون روز به دخترت یاد دادی که...

جنس درجه دو باشه! ...

چون دختره!!

همون روز اونو به این باور رسوندی...

که برای زندگی کردن ...

به یک انسانی از جنس مخالفش...

نیاز داره تا خوشبخت باشه ...

همون روز پر پرواز دخترت رو...

شکستی ...

و اون رو آماده کردی که ....

برای یک عمر ...

با باور درجه دو بودن زندگی کنه!

و امروز به سختی میشه ...

اینجور خانم ها رو ...

به باور برابری رسوند ...

و قانون برابری ...

رو بهشون آموزش داد...

در عادلانه ترین جامعه ...

کماکان ...

در باور جنس درجه ی دو بودنشون

به زندگی ادامه میدن!

هنوز به مرد به چشم ...

یک نردبان نگاه می کنند ...

تا به آرزوهای دست نیافتنی شون برسند...

و من هنوز نمی دونم ...

چطور می شه ...

به این دسته از خانم ها ...

تفاوت بین عشق و نردبان رو ...

توضیح داد!

چطور می شه ...

اعتماد بنفس به یغما رفته شون رو

دوباره بازسازی کرد ...

و چطور میشه ازشون ...

یک انسان سالم و مستقل ساخت...!

دکتر_هلاکویی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.