بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

خاطرات_شهدا

خاطرات_شهدا

شهادت بالب تشنہ

به گوش من رسونده بودند که سجاد لب تشنه در تاسوعای حسینی شهید شده، موقعی که مجروح شده بود، داشت ازش خون می رفت، درخواست آب کرد، ولی همرزمانش مانع شدند و بهش گفتند که اگه بهت آب بدیم، تو سریع جون میدی و فعلا آب واسه جسمت خوب نیست، لذا بهش ندادند

و سجاد لحظات بعد به شهادت رسید. وقتی این موضوع رو شنیدم خیلی غمگین شدم، همش به خودم می گفتم که پسرم لب تشنه شهید شده و کاش بهش آب می دادند.

 خواب دیدم که تو یک مکان بزرگی هستم و یک کوه در مقابل منه،سجاد من بالای کوه افتاده بود و منم داشتم می رفتم سمتش که بهش آب بدم تا یه کم رفتم جلو دیدم که یک خانم چادری با عصا داره میره سمتش حضرت زهرا(س) بود

ایستادم و نگاه کردم دیدم سر سجاد رو گذاشت رو دستانش و داره به سجاد آب میده.من خواستم برم پیشش ازش تشکر کنم که یه وقت دیدم واسم دست تکون داد که برگردم

(منظورش این بود که بچه ات رو سیراب کردم و نگران نباش و برگرد)

از وقتی که این خواب رو دیدم، خیالم راحت شده که سجاد من سیراب شده است..‌

راوی: مادر شهید

شهیدمدافع حرم

شهیدسجادطاهرنیا

دکتر محمدرضا احمدی

hastimbaronahdikebastim

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.