ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
مشاعره دو شاعر زن و مرد که زن و شوهرند
شعر زن
به نام خدایی که زن آفرید/حکیمانه امثال من آفرید
خدایی که اول تو را از لجن / و بعداً مرا از لجت با شعف آفرید
برای من انواع گیسو و موی/ برای تو قدری چمن آفرید
مرا شکل طاووس کرد و تورا / شبیه بز و کرگدن آفرید
به نام خدایی که اعجاز کرد / مرا مثل آهو ختن آفرید
تو را روز اول به همراه من / رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف / مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما / بلندگو به جای دهن آفرید
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود / مرا خانه داری خفن آفرید
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب / شراره، پری، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر / "براد پیت من" را" حَسَنْ"آفرید !
برایم لباس عروسی کشید / و عمری مرا در کفن آفرید
به نام خدایی که سهم تو را / مساوی تر از سهم من آفرید.
پاسخ شوهر
به نام خداوند مردآفرین / که بر حسن صنعش هزار آفرین
خدایی که از گِل مرا خلق کرد / چنین عاقل و بالغ و نازنین
خدایی که مردی چو من آفرید/ و شد نام و یاحسنالخالقین
پس از آفرینش به من هدیه داد / مکانی درون بهشت برین
خدایی که از بس مرا خوب ساخت/ ندارم نیازی به لاک، همچنین
رژ و ریمل و خط چشم و کرم / تو زیباییام را طبیعی ببین
دماغ و فک و گونهام کار اوست / نه کار پزشک و پروتز، همین !
نداده مرا عشوه و مکر و ناز / نداده دم مشک من اشک و فین!
مرا ساده و بیریا آفرید / جدا از حسادت و بیخشم و کین
زنی از همین سادگی سود برد / به من گفت از آن سیب قرمز بچین
من ساده چیدم از آن تک درخت/و دادم به او سیب چون انگبین
چو وارد نبودم به دوز و کلک/من افتادم از آسمان بر زمین
و البته در این مرا پند بود/که ای مرد پاکیزه و مهجبین
تو حرف زنان را از آن گوش گیر/و بیرون بده حرفشان را از این
که زن از همان بدو پیدایشات/نشسته مداوم تو را در کمین
خیلی بچگانه. باز هم دعوای زن و مرد. آخرشم که مرد میبره، چقدر جدید...
ایرانیا هنوز درگیر همین بازی بچگانه هستن.
دست از تبعیض جنسیتی بردارید و زن و مرد رو بر همدیگه ترجیح ندید. خیلی ساده، هرکدوم جای خودش رو داره.
دروود دروود دوروود ممنون ازاظهارنظرشما ازدیگر لینک ها هم دیدن فرمایید