بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

یادی_از_شهدا

یادی_از_شهدا

پدرش براى بچّه ها بارانى خریده بود.

على نمى پوشید.

هر کارى مى کردم، نمى پوشید.

مى گفت: «این پسره نداره... منم نمى پوشم.» پسر همسایه ما پدرش رفتگر بود.

نداشت براى بچّه هایش بخرد...

راوى: مادر شهید على صیاد شیرازى

TebyanOnline

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.