بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

میخواهم ببوسمت

میخواهم ببوسمت

ای مادرِ رنج دیده ی روسری آبی!

برادرانم به گریه ات عادت کرده اند

ای مادرِ سبزپوشم!

چه در خیال فرزندانت می گذرد

که گاه سقوط میکنند از خیال برجهای اشرافیّت

و گاه به هرز می روند از فریب فقر و دریوزگی.

فرزندانت با طلسم هاروت به باروت مرگ رسیده اند

و ماروت را برادرخوانده خود می پندارند.

دعایمان کن ای رنج دیده ی روسری آبی!

ای وطن

22 اردیبهشت 97

فرشته پیشقدم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.