بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

حاضرم فرزند دیگر خود را هم فدای حضرت زینب (س) کنم

حاضرم فرزند دیگر خود را هم فدای حضرت زینب (س) کنم

مادر شهید مدافع حرم «علی عظیمی»:

خداوند در زندگی‌ چهار فرزند به من عطا کرد که سال‌های قبل ۲ فرزند خود را از دست دادم و هنگامی که «علی» برای نخستین‌بار قضیه اعزام خود به سوریه را با من مطرح کرد، من در جواب گفتم: «طاقت دوری و از دست دادن فرزند دیگرم را ندارم»، علی در جواب گفت: «مادر من که لیاقت شهادت ندارم و اگر روزی شهادت نصیبم شد، به من افتخار کنید و در از دست دادن من ناراحت نباشید که ان‌شاءلله حضرت زینب (س) به شما صبر می‌دهد».

وقتی ساک سفر علی را می‌بستم، از من خواست برایش دعا کنم و من به او گفتم: دعا می‌کنم مانند سردار «حاج قاسم سلیمانی» که خدمت‌گزار این نظام و ولایت است، شما هم به این نظام و رهبرت خدمت کنی و «علی» در جواب گفت: «من خاک کف پای سردار سلیمانی هم نیستم و نباید من را با ایشان مقایسه کنید».

در آخرین وداع، «علی» اصرار داشت که من را حلال کنید و طوری رفتار کرد که بفهماند که دل از من بکنید و یک نگرانی به من دست داد که حس کردم آخرین باری است که «علی» را می‌بینم.

من چشم انتظار «علی» هستم و اکنون یک سال است که از فرزندم خبری ندارم و دلم می‌خواهد حضرت زینب (س) پیکر «علی» را برای من بفرستد و من را از چشم انتظاری در بیاورد و من یک‌بار دیگر فرزند شهیدم را در آغوش بگیرم.

سپاه ایران

sepahiran313

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.