بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

سخنی با آقازاده ی عزیز

سخنی با آقازاده ی عزیز

نام تو کنار نام بابا

به به چه قشنگ و پر مسما

مردم! همه دست و جیغ و هورا

یکماه کنیم جشن برپا

کامل شده ای تو! ابن کامل!

گویا پدر تو بوده فاضل

یا در پی شادی و شکاری

یا در خم و پیچ زلف یاری

یا اینکه به دوش ما سواری

از فضل پدر دگر چه داری؟

خوردی تو زمین و کوه و ساحل

گویا پدر تو بوده فاضل

هر وعده چلو کباب خوردی

رویش دو سه پارچ آب خوردی

از سفره ی انقلاب خوردی

کم نه که تو بی حساب خوردی

این گونه شدی تو چاق و خوشگل

گویا پدر تو بوده فاضل

گفتند که دکترا گرفتی

یک نه که چهارتا گرفتی

از فضل پدر چه ها گرفتی

مسئول شدی و جا گرفتی

یکدفعه شدی ابوالمشاغل

گویا پدر تو بوده فاضل

دور و بر تو پر از هیاهو

بالشت تو بوده از پر قو

اینگونه شدی پسر تو پر رو

پایین تو بیا دمی ز یابو

ای منشأ صدهزار مشکل

قطعا پدر تو بوده فاضل

محمدرضا شکیبایی زارع

وطنزپایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.