بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

گفتا پدری به بچه ی خویش:

گفتا پدری به بچه ی خویش:

ای بچه مرو همه اش به تجریش

بنزین غزال ما تمام است

اسراف مکن پسر حرام است

کم شوی و گزیده شوی قلدر

مگذار بریزد آب شرشر

در آب نما تو صرفه جویی،

تا باز بماند آب رویی

در ساعت اوج مصرف بار

انقدر مزن اتو به شلوار

چون فایده‌ای ندارد این کار

بر موی فرت نزن سشوآر

هی پهن نشو به زیر کولر

از قیمت برق خورده ام فر

از دره ی آرزو گذر کن

از فکر اتول موتور حذر کن

گفتم به تو راه و رسم پاکی

تا سُر نخوری بری تو خاکی

ای کاش نصایح من ای جان

یاسین نشود به گوش حیوان

پایان کلام و حرف آخر

آدم نشوی اگر، شوی خر

بداهه سرایان:

ناهید رفیعی، عالیه رجبی

 زهرا آراسته نیا

 ایمان قیلاوی زاده، یاسر پناهی فکور

 سید محمد صفایی نویسی

 محمدرضا شکیبایی زارع

 زهرا فرقانی

وطنز  پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.