ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
میثم تمّار؛ غلامی که به دست امیرالمؤمنین آزاد شد
میثم خرما فروشی بود که در کوفه زندگی میکرد و از موالیان بود. موالی به ایرانیانی گفته میشد که در بلاد اسلامی زندگی میکردند.
ایرانیزاده ای که تا سنین جوانی به دست اعراب اسیر بوده و بعد از آن توسط زنی عرب خریداری می شود. بعدها وقتی امیرالمؤمنین علی علیه السلام وارد کوفه می شوند و او را می بینند ، توسط ایشان خریداری شده و بعد آزاد می شود.
میثم پس از آزادی از شاگردان و اصحاب خاص امام علی (ع) شد به طوری که دریچه قلبش به روی معارف علوی گشوده و با اسرار و رازهای نهانی امام آشنا شد. به طوری که رفته رفته چنان در پیشگاه امام و مولایش مقرّب شد، تا جایی که صاحب سرّ علی و محرم راز او و، در خلوت و جلوت انیس امام بود.
میثم، علم تفسیر قرآن را نزد علی -علیه السلام فرا گرفت و از معارفی که از آن حضرت آموخته بود کتابی تدوین کرد که کتابش را پسرش از او روایت کرد.
میثم از بسیاری حوادث آینده، آگاهی داشت و گاهی آن ها را پیشگویی می کرد. دانای رازهای نهان بود. نامه سربسته می خواند و راز نشنیده می گفت. این را نیز از مولایش علی علیه السلام فراگرفته بود. آگاهی از سرنوشت خود و افراد دیگر و با خبر بودن از وقایعی که بعدا به وقوع خواهد پیوست
امام علی علیه السلام میثم را از چگونگی شهادتش، قاتل وی و آویختهشدنش به درخت نخلی که آن را به او نشان داده بود، آگاه ساخته و به او بشارت داده بود که پاداش مقاومت او در آخرت همنشینی با علی است.از آن پس میثم کنار آن درخت نماز میخواند و با آن سخن میگفت
بیشتر بخوانید:
yon.ir/2V311