بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

میثم تمّار؛ غلامی که به دست امیرالمؤمنین آزاد شد

میثم تمّار؛ غلامی که به دست امیرالمؤمنین آزاد شد

میثم خرما فروشی بود که در کوفه زندگی می‌کرد و از موالیان بود. موالی به ایرانیانی گفته می‌شد که در بلاد اسلامی زندگی می‌کردند.

ایرانی‌زاده ای که تا سنین جوانی به دست اعراب اسیر بوده و بعد از آن توسط زنی عرب خریداری می شود. بعدها وقتی امیرالمؤمنین علی علیه السلام وارد کوفه می شوند و او را می بینند ، توسط ایشان خریداری شده و بعد آزاد می شود.

میثم پس از آزادی از شاگردان و اصحاب خاص امام علی (ع) شد به طوری که دریچه قلبش به روی معارف علوی گشوده و با اسرار و رازهای نهانی امام آشنا شد. به طوری که رفته رفته چنان در پیشگاه امام و مولایش مقرّب شد، تا جایی که صاحب سرّ علی و محرم راز او و، در خلوت و جلوت انیس امام بود.

میثم، علم تفسیر قرآن را نزد علی -علیه السلام فرا گرفت و از معارفی که از آن حضرت آموخته بود کتابی تدوین کرد که کتابش را پسرش از او روایت کرد.

میثم از بسیاری حوادث آینده، آگاهی داشت و گاهی آن ها را پیشگویی می کرد. دانای رازهای نهان بود. نامه سربسته می خواند و راز نشنیده می گفت. این را نیز از مولایش علی علیه السلام فراگرفته بود. آگاهی از سرنوشت خود و افراد دیگر و با خبر بودن از وقایعی که بعدا به وقوع خواهد پیوست

امام علی علیه السلام میثم را از چگونگی شهادتش، قاتل وی و آویخته‌شدنش به درخت نخلی که آن را به او نشان داده بود، آگاه ساخته و به او بشارت داده بود که پاداش مقاومت او در آخرت همنشینی با علی است.از آن پس میثم کنار آن درخت نماز می‌خواند و با آن سخن می‌گفت

بیشتر بخوانید:

yon.ir/2V311

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.