بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

برشی ازکتاب:

http://uupload.ir/files/cs1t_%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA.jpg

برشی ازکتاب:

نامه‌ای پس از نامه ای به دست امام می‌رسد؛ نامه‌ای پس از نامه‌های دیگر. نوشته‌اند که در یک روز، شش‌صد عریضه و کتابت و هم‌چنان نامه پس از نامه و یکباره و چندباره دوازده‌هزار نوشته و عریضه نزد حضرت می‌رسد و چه دعوت فراگیری!

این آخرین نامه است که به دست مبارک حسین بن علی می‌رسد؛ نامه‌ای که هانی بن هانی بسیعی و سعید بن عبدالله حنفی از کوفه به مکه آورده‌اند. نامه‌ای به محضر حسین بن علی، امیرِ مؤمنان، آن هم از جانب شیعیان آن حضرت و شیعیان پدر آن امام همام. نامه‌ای با این مضمون که: آقا! مردم انتظارِ قدوم تو را دارند و به جز تو کسی را مقتدای خود نمی‌دانند. نامه‌ای که شتاب و تعجیل فرزندِ رسول خدا در آن خواسته شده است. نامه‌ای که در آن خبر از سرسبزی باغ‌ها، رسیدن میوه‌ها، ‌پر از گیاه بودن زمین‌ها، سرسبزی و خرمی درختان داده شده است! و این آخرین نامه است که در آن خبر از آمادگی، آراستگی و مهیا بودن لشکر کوفیان و در رکاب بودن آن، به حسین ‌بن علی داده شده است. دو سفیر و فرستادۀ اهالی کوفه، در محضر امام پاسخ می‌دهند که چه کسانی نامه را نوشته‌اند و چه کسانی آن را به دست آن دو سپرده‌اند. امام بین رکن و مقام در خانۀ خدا به نماز می‌ایستد و دو رکعت نماز به‌جا می‌آورد. تصمیم می‌گیرد و تصمیم خویش را به جناب مسلم بن عقیل اعلام می‌دارد. پاسخ نامه‌ها را ‌نوشت و به دست عموزادۀ خویش سپرد. نامه‌ای که در آن مسلم، سفیر حضرت معرفی می‌شود تا امام را از نظر و رأی مردم کوفه آگاه و مطلع کند. مسلم به کوفه می‌رسد و مردم عجب به استقبال می‌آیند و چه دست بیعتی به مسلم می‌دهند!

مقتل : برداشت های ادبی از واقعه کربلا نوشته محمد خامه یار

معرفی_کتاب_ویژه_محرم

لینک خرید: yon.ir/FXM3l

مسجد مقدس جمکران:

Jamkaran_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.