ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
حکایت
شخصی در ماه محرم گذرش به تهران افتاد و از هر جا که گذشت تعارفش به خوردنی و نوشیدنی مثل ناهار و شام و چای و شربت نمودند و چون پرسید برای چه است؟
گفتند از آنکه محرم الحرام میباشد.
بار دیگر به شهر آمد نه تنها از سور و پذیرائی خبری نبود بلکه وقتی خود از خورجینش نانی در آورد تا بخورد به زیر کتک و چوبش گرفتند و چون دلیل آن را جویا شد؟
گفتند: رمضان المبارک میباشد.
گفت: سخت اشتباه نام گذاشتند که باید آن را محرم المبارک و این را رمضان الحرام می گفتند...
داستانهای امثال امینی