بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

کاش می شد خنده را تدریس کرد

کاش می شد خنده را تدریس کرد

کارگاه خوشدلی تاسیس کرد..!!

کاش می شد عشق را تعلیم داد

نا امیدان را امید و بیم داد..!!

شاد بود و شادمانی را ستود

با نشاط دیگران دلشاد بود..!!

کاش می شد دشمنی را سر برید

دوستی را مثل شربت سر کشید

کاش می شد پشت پا زد بر غرور

دور شد از خودپسندی,دور دور ..

با صفا و یکدل و آزاده بود

مثل شبنم بی ریا و ساده بود...

از دو رنگی و ریا پرهیز کرد

کینه را در سینه حلق آویز کرد...

کاش می شد ساده و آزاد زیست

در جهانی خرم و آباد زیست!!!!

maax1

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.