بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

کاهوبازاره محمد نظرزاده

کاهوبازاره

محمد نظرزاده

در قدیم و حدود دهه‌های سی و چهل خورشیدی و حتی بعد از آن، در زمستان و چند ماه از عید گذشته در مشهد، از میوه خبری نبود. طبق‌های میوه خالی و میوه‌فروشی‌ها تعطیل بودند. از نیمه فروردین چند دسته کاهوی کوچک در یک طبق میوه‌فروشی به عنوان نوبر قرار می‌گرفت و برخی خانواده‌ها تفننی و هوسانه برای بچه‌ها از این کاهوها می‌خریدند.

از اواخر فروردین به بعد کم‌کم کاهوها بزرگ می‌شدند و گاهی وزن برخی از آن‌ها تا دو کیلو یا بیشتر می‌رسید. کاهوی مشهد تر و تازه و خوشمزه بود. الآن خیلی کم است و بیشتر از شمال می‌آورند که خیلی چغر است. برگ‌های کاهوی مشهد انگار یک چربی خاصی داشت. گذشته از زمین‌های مشهد، کود حیوانی و انسانی که چاخوها سر زمین‌های کشاورزی خالی می‌کردند هم بی تاثیر در رشد و چربی کاهوها نبود.

حدود اوایل تیرماه خیار به بازار می‌آمد. خیار مشهد هم یک تازگی و بوی خاصی داشت که قابل قیاس با خیارهای گلخانه‌ای امروز نبود. در ابتدای نوبر خیار، وقتی به پدرمان می‌گفتیم خیار بخر، می‌گفت: خیار هنوز گران است و به اصطلاح «خیار هنوز آدم‌خور نشده» ولی پس از گذشت چند وقت، یک من خیار را یک قران می‌خریدیم.

با آمدن کاهو بازار کساد می‌شد. چون مردم قبل از عید وسایل مورد نیازهایشان را خریده بودند و کمتر معامله می‌شد. از طرف دیگه بازار میوه هم رونقی نداشت. بنا بر این می‌گفتند: «کاهو بازاره».

با آمدن خیار بازار رونق پیدا می‌کرد و بعد میوه‌های دیگه مثل زردالو به بازار می‌آمد و پس از چند ماه مردم دوباره به خوراک و پوشاک نیاز پیدا می‌کردند و بازار راه می‌افتاد.

تو مردم مصطلح بود که «برگ کاهو که آمد، بازار کساد می‌شه و پوست خیار که تو بازار می‌افته بازار رونق پیدا می‌کنه»

منبع : بخشی از گفتگوی تاریخ شفاهی آستان قدس رضوی با احمدعلی منتظری از معلمان پیشکسوت مشهد

 دانشنامه مشهد

TarikhMashhad

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.