بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

داستان عاشقی...‌

http://uupload.ir/files/ypyw_%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86_%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%DB%8C.jpg

داستان عاشقی...‌

داستان از این قرار بود که به بیمارستان آمدند، بی‌بی‌جان سرفه و نفس تنگی داشت، ما هم بعد از تریاژ به او یک ماسک دادیم که بزند اما ...

اما ماسک را برای آقاجان زد و گفت من مریضم، نمی‌خواهم او هم مریض شود...

طنز «دکترسلام»:

Drsalaam

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.