بخاطر پولی که باید بپردازم،گریه نمیکنم
پیرمرد ۹۳ ساله از بیمارستان مرخص می شد، به او گفته شد که هزینه یک روز ونتیلاتور (دستگاه تنفّس مصنوعی) بیمارستان را بپردازد
پیرمرد به گریه افتاد. پزشکان به او دلداری دارند تا بخاطر صورتحساب بیمارستان گریه نکند.
ولی آنچه پیرمرد در جواب گفت،
همه پزشکان را گریه انداخت
پیرمرد گفت: من به خاطر پولی که باید بپردازم گریه نمی کنم. تمام پول را خواهم پرداخت.
گریه من بخاطر آن است که 93 سال هوای خدا را مجانی تنفس کردم و هرگز پولی نپرداختم.
در حالیکه برای استفاده از دستگاه ونتیلاتور در بیمارستان به مدت یک روز باید این همه پول رو بپردازم.
آیا می دانید چقدر به خدا مدیون هستم؟ من قبلاً خدا را شکر نمی کردم
سخنان آن پیر مرد، ارزشِ تأمل دارد.
وقتی هوا را بدون درد و بیماری آزادانه تنفس می کنیم، خیلی ها هوا را جدی نمی گیرند
این داستان، انسان را یاد درسی از گلستان سعدی می اندازد
منّت خدای را عزَّ و جلّ که طاعتش موجب قربت است
و به شُکر اندرش، مزیدِ نعمت
هر نفسی که فرو می رود مُمِدِّ حیات است
و چون بر می آید، مُفَرِّحِ ذات
پس در هر نفسی دو نعمت موجود است
و بر هر نعمت، شکری واجب
بگو حافظ دل خسته زشیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است،
چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟
چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟
دل عشق ترک خورد،گل زخم نمک خورد، زمین مرد،
خداوند گواه است،دلم چشم به راه است؛
و درحسرت یک پلک نگاه است.
ولی حیف نصیبم فقط آه است
و همین آه خدایا برسد کاش به جایی؛
برسد کاش صدایم به صدایی...
توکجایی گل نرگس؟
به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است
ز جنس غم و ماتم،
زده آتش به دل عالم و آدم
تو کجایی گل نرگس؟؟
السَّلامُ عَلَیک یا صاحِبَ الزَّمان
/دبیرستان دکترجواد حداد ( ۱ )
تکذیب خبر ترور امیر سرتیپ ساعدی فرمانده دانشگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء (ص)
امروز بعدازظهر نشست ماهانه هماندیشی امیر سرلشکر موسوی، فرمانده کل ارتش با مشاوران جوانش در دانشگاه خاتم الانبیا(ص) برگزار شد.
امیر سرتیپ دوم ساعدی فرمانده دانشگاه خاتم الانبیا(ص) پدافند هوایی نیز در این نشست حضور داشتند.
صبح امروز شایعاتی مبنی بر ترور امیر سرتیپ ساعدی منتشر شده بود.
/ باشگاه خبرنگاران جوان
سالمندان بعد از تزریق واکسن کرونا چه اقداماتی انجام دهند؟
عمادی، استاد دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه تهران: پیش از تزریق واکسن کرونا حتما غذا خورده باشند تا دچار ضعف و غش نشوند.
تزریق واکسن می تواند عوارضی مانند تب، سردرد، سرگیجه و... ایجاد کند، بهتر است در صورت وجود این عوارض، استامینوفن ۵۰۰ هر هشت ساعت یکبار مصرف کنند و اگر این عوارض حادتر و تداوم یافت به مرکز بهداشت مربوطه که واکسیناسیون انجام شده، مراجعه کنند.
رعایت شیوه نامه های بهداشتی از جمله استفاده از ماسک، پرهیز از دورهمی ها، تردد نکردن در اماکن شلوغ و رعایت فاصه گذاری اجتماعی، شستشو مرتب دست ها با آب و صابون یا مواد ضدعفونی کننده پس از تزریق واکسن هم همچنان ضروری است./ خبرگزاری ایرنا
مدتها پیش آموختم که نباید با خوک کشتی گرفت
چرا که کثیف میشوی و مهمتر از آن اینکه خوک از این کثیف شدن لذت میبرد.
" جورج برنارد شاو "
بحث کردن با احمق هم دقیقا همینطور است
از حقوق اسرائیل چه میدانید؟!
در این شماره از طنز راه راه به موشکافی صحبت های وزیر دفاع آمریکا پرداخته شد. لوید آستین گفته بود: اسرائیل حق دفاع از خود را دارد.
160مین شماره طنز راه راه امروز 30 اردیبهشت منتشر شد. این ضمیمه طنز را از اینجا بخوانید:
b2n.ir/z87919
بغض جهانگیری هنگام اشاره به معیشت مردم
در بیانیه انتخاباتیاش شکست
یک چشم من اشک و چشم دیگر خون است
ملت همه لیلی، دل من مجنون است
البته اگر نشد که خدمت بکنیم،
از حوزهی اختیارمان بیرون است!!
فرشته پناهی
وطنز | بهترین شعرهای طنز
محسن هاشمی:
همانطور که دولت آقای هاشمی رفسنجانی توانستند
عقب ماندگیها و محرومیتها را
تا حد زیادی برطرف کنند ما هم میتوانیم
من هم چو ددی ناجی ملت هستم
از سدّ موانع چو جت اسکی جستم!
با زورِ رفاه وا کنم هر گره را
تا شاد شود روح پدر از دستم!
فرشته پناهی
وطنزبهترین شعرهای طنز
گزارش مقدماتی زمینلرزه
بزرگی: 5
محل وقوع: مرز استانهای بوشهر و فارس - حوالی بندر گناوه
تاریخ و زمان وقوع به وقت محلی: 1400/02/31 16:22:17
طول جغرافیایی: 50.59
عرض جغرافیایی: 29.76
عمق زمینلرزه: 8 کیلومتر
نزدیکترین شهرها:
21 کیلومتری بندر گناوه (بوشهر)
30 کیلومتری بندر ریگ (بوشهر)
32 کیلومتری امام حسن (بوشهر)
نزدیکترین مراکز استان:
94 کیلومتری بوشهر
139 کیلومتری یاسوج
اطلاعات تکمیلی در وبسایت مرکز لرزهنگاری کشوری مؤسسۀ ژئوفیزیک دانشگاه تهران:
http://irsc.ut.ac.ir
اکبر خرمدین: دامادم را با همدستی دخترم کُشتم!
دامادم خواهرزادهام بود.
۷ سال بعد دخترم را به همان شیوه کُشتم.
یک شب دامادم که خواهر زادهام بود و دخترم را به خانهمان دعوت کردیم. آن شب غذا زرشک پلو با مرغ داشتیم. دخترم ۸۰ قرص خوابآور از قبل تهیه کرده بود که همه را داخل غذای شوهرش ریخت و وقتی فرامرز غذایش را خورد بیهوش شد. بعد من او را کشتم و ۳ نفری جسد را به حمام خانه بردیم و در آنجا جسد را مثله کردیم.
حدود ۷ سال از قتل فرامرز گذشته بود که تصمیم گرفتیم آرزو را هم پیش او بفرستیم. دیگر تصمیممان را گرفته بودیم. دخترم خیلی کلهپاچه دوست داشت. یادم میآید که یک روز صبح برایش کلهپاچه گرفتم و بیدارش کردم تا بخورد.
مادرش از قبل تعداد زیادی قرص در صبحانه او ریخته بود و آرزو چند دقیقه بعد از خوردن کلهپاچه بیهوش شد. آن روز هم خودم او را با چاقو کشتم و با همسرم جنازهاش را به حمام بردیم و مثل فرامرز او را هم مثله کردیم. چند ساعت بعد تکههای جسد را داخل چند کیسه انداختیم و آخر شب در سطل زبالههای اطراف شهرک اکباتان انداختیم و به همه گفتیم که آرزو به ترکیه رفته است. خانواده هم زیاد پیگیر ماجرا نشدند
اخبار 20:30