بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بله! ما مافیا هستیم!

بله! ما مافیا هستیم!

#جعفر_بلوری

استاد پای تخته، روش‌ها و فرمول‌های مختلف «توسعه» را می‌نوشت و از بَر و باتسلط توضیح می‌داد. برای برخی نمودار می‌کشید و با نام بردن از کشورها می‌گفت، مثلا مالزی، چین یا کره جنوبی با استفاده از این روش و پس از طی 30 سال به توسعه (اقتصادی) رسیدند. با تبحر و لهجه خاصی برخی اصطلاحات را به انگلیسی و برخی را نیز به فرانسه تلفظ و روی تخته می‌نوشت و طی روزهای تدریس ایشان متوجه شده بودیم که ایشان، به زبان آلمانی نیز تا حدودی تسلط دارند. بلند شدم و سؤال کردم: «استاد! ببخشید با وجود مشخص بودن فرمول‌ها و روش‌های توسعه و با وجود داشتن اساتید زیادی مثل شما در کشور، چرا توسعه لازم را پیدا نمی‌کنیم؟ قطعا اساتید باسوادی مثل شما و حتی قوی‌تر از شما در کشور کم نداریم. اصلا چرا شما کمکی به توسعه کشور نمی‌کنید؟» استاد با کمی مکث پاسخ داد: «راستش را بخواهی، بسیاری از اساتید ما دنبال پولند. خود من در کنار تدریس یک باشگاه اسب‌دوانی هم دارم. کلاس‌های کنکور هم تدریس می‌کنم و...»(!) بعدها از برخی دوستان دانشجوی دکتری شنیدم، این استاد با دریافت پول از آنها، به پذیرفته شدن در کنکور دکتری کمک کرده و در این زمینه نیز بسیار فعال است.

قطعا این پاسخ استاد، دقیق و کامل نیست ولی می‌تواند بخشی ولو کوچک اما مهم از پاسخ سؤال ما باشد. یعنی ممکن است مانند هر صنف و شغل و جای دیگری، در دانشگاه‌ها هم، اساتیدی باشند که انگیزه‌ای جز پول یا رسیدن به موقعیت اجتماعی نداشته باشند اما همه این‌گونه نیستند. اینجا قصد داریم در یک فضای کارشناسی و دانشگاهی این پاسخ را بررسی کنیم. می‌خواهیم بدانیم چرا برای برخی کارشناسان، اساتید دانشگاه‌ها، پزشکان، مهندسان ساختمان و... پول بر آن وظیفه اجتماعی، علمی، وجدانی و عقلانی که دارد، اولویت پیدا کرده است...

ادامه دارد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.