بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بحر طویل شب یلدا

بحر طویل شب یلدا

سروده دکتر عباسعلی توتونچی

شب طویل است وُ دراز است، در آن حکمت و صد حرف وُ بسی نکته و راز است، امشب چه شبی هست که دروازه ی نعمت همه باز است، گویند شو چله رسیده ست و همه خانه ملت پرِ از خنده و شادی و طرب، بهجت و وجد و فرح و عیش و امید است و چنین عید در ایران، همه میمون و نظر کرده و خوش یمن و سعید است و در این چله، دل آدم و عالم، تهی از کینه و قهر و غضب و غیض و سیاهی و ز اوصاف پلید است و بیا عشق و صفا کن که روی «دَوری» کُرسی پر از میوه ی خوشمزه و خوش خوار و لذیذ است، از شلغم و چیندر ، تُرُب و سیب ِ زمینی و کنارش هویج است و پیازی که روی دوری خانه همه شید است و به آن شَو چِرِه گویند و ببین اوس اناری که دمی هوش از این کله آدم بریده است، آوَخ چه اناری، شیرین، شمایل همه سرخ است و شفابخش و شعفناک و شکیل و بشود باعث شور و شعف و شادی و شیدایی اهل ده و خانه وَ کنارش هنداونه، قاچش بشود سهم همه مرد و زن حاضر در بزمِ در این موسم و خانه، آن سو بنگر پیر زمانه، بنشسته چنان شاد و خرامان به روی پشتی و لم داده چه خوشحال، از این بزم از این حال، از این واقعه در سال، آری و کنون نوبت حافظ شده و فال، حرف و سخن از وصلت و بخت و سفر و رنج و فراغ و نظر و گنج و وصال و چکر و مال، وین سان همه خوش خنده و خوشحال و فی الحال به به، به به، از راه رسیده است طبال، گویی شده جنجال، سوت و کف و جیغ و همه جا همهمه و هلهله و ولوله و رقص و سماع و غلیان و هیجان و همه رقصنده و جنبنده و کوبنده و الحان و چنین رسم قشنگیست شو چله به هر جا و مکان و بلد و ناحیه و خطه ایران، چه در باد چه در خطه یزد و بم و کرمان و چه خلخال، چه شیراز و چه کنگان و چه تهران، همه ی کشور ایران که شود جان و تن من به فدای همه ایران، این مهد دلیران که بود تا به ابد زنده و پاینده و جاوید، ایران

یلدای همگی مبارک

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.