بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

ئی سم ازدست دنیا سخت غمناک

ئی سم ازدست دنیا سخت غمناک

تونم مره -فراموشا کودی پاک

اگر ازمن نوکونی دیل نوازی

صف محشر گریبانه زنم چاک

آدما سه تا رگ دارن

آدما سه تا رگ دارن

سرخرگ، سیاهرگ، مویرگ

اما ما گیلانیا چهار تا رگ داریم

سرخرگ، سیاهرگ، مویرگ و طور رگ

معادل فارسی هم نداره..!!

باس شمالى باشى تا بفهمی،

آها بلا میسر!!

شکایت قرآن

شکایت قرآن

آخر این قرآن همه وحی خدای اکبر است

آخر این  آیات روشن  معجز پیغمبر است

این کلام الله امانت از  رسول اکرم  است

هیچ  کافر با امانت این خیانت می کند

در قیامت از شما قرآن شکایت می کند

روز محشر در مـیان انبیاء و اولیاء

می کند قرآن شکایت در بساط کبریا

میزنند از غم به سر  پیغمبران و اصفیا

پس خدا تشکیل دیوان  عدالت می کند

در قیامت از شما قرآن شکایت می کند

من چه کردم با شما این قسم خوارم میکنید

پیــش هر لامـــذهبی بی اعتـبارم میکنید

در میان کوچه پر گــــــــرد و غبارم میکنید

هیچ کس با دین و آیین این شناعت می کند

در قیامت از شــما قرآن شــکایت می  کنـد

من کلام روح بخش کبریایــی بوده  ام

معجز پیغمبر و الـــهام خدایی بـوده ام

من کجا ای قوم اسباب جدایی  بوده ام

هر کسی احکام دینش را رعایت می کند

در قیامت از شـما قرآن شــکایت می کند

 

ای که خود را تو مسلمان گفته ای اندر زمین

هیچ ملت با کــتابش کــــرده رفتار اینــــچنین

شاهـــدی بر حـــال قرآن یا اله العـــــــــالمین

سوره هایم یک یک اقرار شهادت می کند

در قیامت از شما قرآن شــکایت می کنــد

هیچ توراتی شده پیش یهـــودان مثـــــل من

هیچ انجیلی به خاک افتاده غلطان مثـــل من

هیچ زندی گشته پامال مجوسان مــــــثل من

هیچ هندویی چنین ظلم و فضاحت می کند

در قیامت از شـما قرآن شکایت می کنــد

ای جماعت جامع احکام ربانی منـم

در جهان بالاترین برهان رحمانی منم

دفتر توحید و دستور مسلمانی منـم

خلق را جز من به سوی حق که دعوت می کند

در قیامـت از شـــــما قرآن شــــکایت می کنـــد

چون که شد در کعبه ظاهر خاتم پیغمبران

بود قرآن معجز او از برای کـــــــــــافران

در بر یک آیه اش گشتند عاجز شــاعران

بهر معجز آیهء واحـد کفایــت می کند

در قیامت از شما قرآن شکایت می کند

جمـــــع گردیدند در کعـــبه فصــیحـــان عرب

معجزم را جملگی تصـــدیق کردنــد ای عجب

هان چه می خواهـید از من ای گروه بی ادب

فعل ناپاکان مرا غرق خــجالت می کند

در قیامت از شما قرآن شکایت می کند

با چه زحمتها فراهـم گشت قرآن شریف

نقل شد از جـلد آهو روی اوراق لطیــف

حال اندرکوچه ها افتاده دسـت هر کثیف

هر که می بیند با این اوضاع لعنت می کند

در قیامت از شما قرآن شـــــــکایت می کند

گر شما ای اهل فرقان بر محـــــمد قائلید

پس چرا این نوع بر تخفیف قران مائلید

مفتضح از دست یک مشتی گدای سائلید

همت مردانه رفع این مصـیبت می کند

در قیامت از شما قرآن شکایت می کند

مردمی خواهم که ازدیـــن خدا یاری کتند

مردمی خواهم که از قرآن هواداری کـنـد

مردمی خواهم که از مذهب نگهداری کند

یاری از قرآن جوان پاک طینت می کند

در قیامت از شما قرآن شکایت می کند

دفن کردن چیزی با ارزش‌تر از بنتلی، احمقانه است

یکی از متمول‌ترین مردان برزیل اعلام کرد که خودروی بنتلی خود را که به تازگی خریداری نموده، دفن خواهد کرد. آقای چیکوینو سکارپا در این مورد گفته بود که بعد از آنکه مستندی در مورد فرعون‌ها در مصر باستان دیده، می‌خواهد به تقلید از آنها ارزشمندترین دارایی خود را دفن کند تا در زندگی بعد از مرگ بتواند از آن استفاده کند!

در مدت یک هفته تا زمانی که برای تدفین خودرو اعلام شده بود، نظرات منفی بسیاری برای وی ارسال شد، بسیاری این کار را احمقانه خواندند و معتقد بودند که حداقل با بخشیدن خودرو، او می‌تواند بیشتر به زندگی بعدی خود کمک کند!

او صدها خبرنگار و عکاس را به خانه خود در شهر سائوپائولو دعوت کرده بود تا شاهد مراسم تدفین باشند. ابتدا خودرو به داخل گودال برده شد و آقای اسکارپا بر سر مزار خودروی خود ایستاده بود اما قبل از اینکه اولین تله خاک روی خودرو ریخته شود، وی دستور توقف را داد: "من دیوانه نیستم، البته که خودروی خود را دفن نخواهم کرد."

در نهایت در روز موعود آقای اسکارپا پرده از این راز برداشت و به خبرنگاران حاضر گفت که درواقع این کار را به مناسبت هفته اهداء عضو در برزیل انجام داده است تا توجه و آگاهی مردم را نسبت به این مسئله افزایش دهد.

در ادامه مشخص شد پشت این کار، ABTO سازمان انتقال عضو در برزیل قرار دارد که کمپین جدید خود را با شعار "دفن کردن چیزی با ارزش‌تر از بنتلی، احمقانه است" راه‌اندازی نموده است.

آقای اسکارپا ادامه داد: "بسیاری به دلیل اینکه می‌خواستم خودروی خود را دفن کنم، در موردم قضاوتِ بد کردند، اما اکثر مردم چیزی بسیار با ارزش‌تر از خودروی من را دفن می‌کنند. آنها قلب‌ها، کلیه‌ها، جگر‌ها، شش‌ها و چشم‌ها را به خاک می‌سپارند. حال که این کار احمقانه است زیرا که بسیاری از مردم نیازمند اهداء عضو هستند. دفن شدن با ارگان‌های سالمی که می‌توانند جان بسیاری را نجات دهند بزرگ‌ترین خسران این جهان است. ارزش بنتلی من حتی نزدیک به آن نیست. هیچ ثروتی هر چقدر هم زیاد، ارزشمندتر از یک ارگان نیست زیرا هیچ چیز ارزشمندتر از زندگی نیست."

این کمپین به دلیل استفاده از فردی خاص مانند آقای اسکارپا به دلیل ثروت زیاد وسابقه کارهای عجیبش باورپذیری زیادی برای عامه مردم داشت و به خوبی توانست توجه‌ها را جلب و ذهن‌ها را درگیر کند. درواقع هیچ‌گاه احساس مردم نسبت به دفن قلبی سالم برانگیخته نمی‌شد اما با این کمپین در برخورد با یک خودرو این نکته به شکلی بسیار تأثیرگذار به افراد منتقل گردید.

ارسالی پوریوسف ازتهران

خوشبختی و بدبختی

ما نمی دانیم که خوشبختی و بدبختی فی نفسه چیست، ولی می دانیم عدم تناسب بین آرزوها و توانایی برآوردن آن است که سبب بیچارگی می شود. اگر انسان می خواهد خوشبخت باشد باید زندگانی را در خویشتن متمرکز سازد و اراده و آرزوی خود را در حدود توانایی خویش به کار ببرد.

ژان ژاک روسو

فرهنگ عمومی:

فرهنگ عمومی:

«کلک کسی را کندن» از کجا آمده است؟

 

معنی و مفهوم استعاری مَثَل «کلک کسی را کندن» موقعی به کار می‌رود که شخصی را از بین برده یا از جایی که در آن کار می‌کرده اخراج کرده باشند. در چنین موارد و نظایر آن گفته می‌شود: بالاخره کلکش را کندند.

این ضرب المثل در ازمنه و اعصار گذشته و دوران حکومیت مطلقه هنگامی که یکی از مخالفان و سرکشان دستگاه را سرکوب کرده از بین می‌بردند نیز به کار برده می‌شد، ولی در حال حاضر ناظر بر کسی است که چون قصد تفتین و سعایت داشته باشد با اتخاذ تدابیر لازم نقشه‌هایش را بر هم زنند و دفع شر کنند.

«کلک» آتشدان گلی و سفالین است که آهنگران از آن برای سرخ کردن فلزات استفاده می‌کردند تا بتوانند آهن و فلز گداخته را در روی سندان و زیر چکش به هر شکلی که بخواهند در بیاورند.

کلک مزبوربه شکل تقریبی گلدان‌های معمولی ساخته می‌شد و در زیر آن سوراخی داشت که لوله دمیدن را از زیر زمین به آن متصل می‌کردند. آن گاه در داخل مقداری آتش و بر روی آن زغال سنگ یا زغال چوب می‌ریختند و با تلمبه مخصوصی از زیر کلک به آن می‌دمیدند تا زغال‌ها کاملاً سرخ شود، سپس آهن مورد نظر را در درون آتش می‌گذاشتند و باز هم به شدت می‌دمیدند تا آهن نیز گداخته شده به شکل آتش درآید و از آن تیشه و داس و تبر و بیل و کلنگ و انبر و ... بسازند.

با وجود آنکه آلات و ابزار الکتریکی موجب شده است که آهنگری از صورت سابق به شکل کارگاه‌های برقی درآید؛ اما هنوز در غالب شهرهای ایران دستگاه کلک خودنمایی می‌کند و آهنگران مخصوصاً جوگی‌های دوره گرد از آن برای ساختن آلات و اشیاء فلزی استفاده می‌کنند.

«جوگی‌»ها قبایل سیاری هستند که به صورت چادرنشینی زندگی می‌کنند و به تناسب فصل به روستاهای ییلاقی و قشلاقی می‌روند و در خارج از آبادی چادر می‌زنند. اگرچه هر یک از خانواده‌های جوگی چند رأس اسب و الاغ و گوسفند دارند ولی حرفه اصلی آنها آهنگری است که چون در خارج از آبادی روستاها چادر زدند پس از نصب چادرها اولین کارشان این است که زمین جلوی چادر را کَنده، کلک را نصب می‌کنند.

در حقیقت کلک اساس کار جوگی‌ها و آهنگرهاست تا بدان وسیله به ساختن احتیاجات فلزی روستائیان بپردازند. وقتی کلک را بکَنند، یعنی از زمین دربیاورند، دال بر این است که می‌خواهند از آن منظقه کوچ کنند و به جای دیگر بروند.

شتاب مکن

شتاب مکن

که ابر بر خانه‌ات ببارد

و عشق

در تکه‌ای نان گم شود

هرگز نتوان

آدمی را به خانه آورد

آدمی در سقوط کلمات

سقوط می‌کند

و هنگامی که از زمین برخیزد

کلمات نارس را

به عابران تعارف می‌کند

آدمی را توانایی

عشق نیست

در عشق می‌شکند و می‌میرد

..................

 

احمدرضااحمدی