برگ_سبز
صدای پُتک
این خاطره را آقای رسول مسعودی از علامه محمدتقی جعفری (ره) این چنین بیان میدارد:
ما افتخار داشتیم چند سال در همسایگی استاد جعفری واقع در فلکه دوم صادقیه، بلوار آیتالله کاشانی سکونت داشته باشیم. در همسایگی ما و ایشان، پیرمردی آهنگر بود که در منزل خود کار میکرد.
من در یک روز گرم تابستانی حدود ساعت ۵ بعدازظهر با هماهنگی قبلی برای طرح موضوعی به خدمت او (استاد) رسیدم. ایشان طبق معمول در کتابخانه خود، مشغول مطالعه و نوشتن بودند.
در حین طرح سؤالم، صدای پتک همسایه که به آهنگری مشغول بود، به گوش میرسید. به ایشان عرض کردم: اگر صدای پتک و چکش این شخص مزاحم کار شماست، من میتوانم بروم و به ایشان تذکر بدهم تا حال شما را مراعات کند.
در جواب این سخن من گفت: نه، مبادا به او چیزی بگویید. چون من وقتی در کتابخانهام از مطالعه و نوشتن احساس خستگی میکنم، صدای پُتک و چکش این پیرمرد، نهیب میزند و به من قدرت میدهد، و با خود میگویم: آن پیرمرد در مقابل کوره گرم آهنگری چکش میزند و خسته نمیشود، اما تو که نشستهای و مطالعه میکنی و مینویسی، خسته شدهای؟
بنابراین، صدای کار این پیرمرد نه تنها مایه اذیت نیست، بلکه با شنیدن صدای چکش او، قدرت مجدّد میگیرم و دوباره مشغول مطالعه یا نوشتن میشوم!
TebyanOnline
داستان_کوتاه
بمیر بدبخت!
مردی مورچه ای را دید که خاکهای پای کوه را جابجا می کند، به او گفت چه میکنی؟
مورچه گفت معشوقه ام گفته اگر کوه را جابجا کنی به وصال تو در خواهم آمد
مرد نگاهی کرد و گفت حتی اگر عمر نوح هم داشته باشی این کار امکان پذیر نیست
مورچه گفت خودم هم می دانم اما برای عشقم تمام سعی خود را خواهم کرد
مرد که بسیار تحت تاثیر قرار گرفته بود مورچه را له کرد و گفت:
پس بمیر بدبخت زن ذلیل
Zendegisalam
پسرخاله: آزمایش الهى رو یه بارناشتا باید داد یه بارم بعد غذا
مجرى: این چه حرفیه پسرخاله؟
دارى مسخره میکنى؟
پسرخاله: جدی میگم آخه میزان اعتقاد یه آدم گرسنه با یه آدم سیرفرق میکنه....
ارسالی حاج آقای حمید
razaviehquchan
آدم های بزرگ:
بعضی ها می گویند کسی که یک معلم خوب است الزاما مدیر خوبی نمی تواند باشد.برخی می گویند یک دانشجو معلم خوب ضرورتا معلم خوبی نخواهد شد بعضی ها .اما من اعتقاد دارم یک فرد متعهد ،وظیفه شناس و مسئولیت پذیر همه جا متعهد و مسئولیت پذیر است چه زمانی که دانشجو باشد یا وقتی که معلم شود یا حتی زمانی که مدیر ، رییس ، سرپرست و یا حتی وزیر شود . من راستش یک مدرس غیر موظف هستم بعضی ترم ها ساعت هایی می گیرم و گاهی هم یا مراکز ساعت ندارند و یا من خودم کلاسی را برنمی دارم من هیات علمی دانشگاه فرهنگیان نیستم و و یا در دانشگاه پست و جایگاهی ندارم.من تنها یک مدرس غیرموظف هستم که برخی ترم ها یک یا دو روز میهمان این دانشگاه هستم، با این اوصاف من مدیریت آقای دکتر مهر محمدی را چندان نمی شناسم اما معلمی ایشان را خوب می شناسم فکر می کنم یک سال شاگردی ایشان فرصت خوبی برای شناخت ایشان باشد ما در دانشگاه چهار نفر بودیم چهار دانشجوی دکتری که ایشان با تمام مَشغله ای که داشتند کلاس ما را هم به علت نوپا بودن رشته دکتری برنامه ریزی درسی در این دانشگاه پذیرفته بودند تا این رشته در مقطع دکتری این دانشگاه کمی جان بگیرد از دانش علمی ایشان که بگذریم که دیگر با توجه به آثارشان بر کسی پوشیده نیست روش و منش معلمی ایشان واقعا منحصر به فرد بود هیچ روزی تاخیر نداشتند هیچ وقت در طول هر جلسه ۳ تا۴ ساعته شان زنگ موبایل شان را در کلاس نشنیدیم این درحالی بود که برخی اساتید مدعی از ۲ ساعت وقت کلاس یک ساعت و نیم مشغول گفتگو های تلفنی شان بودند هیچ وقت در کلاس جز دقایقی که برایشان قهوه یا چایی می ریختیم که بنوشند و گلویی تازه کنند روی صندلی نمی نشستند حتی در ۳ ساعت متوالی هیچ گاه بدون برنامه نبودند هیچ هفته ای ما را بدون تکلیف نمی گذاشتند تکالیف هفتگی ما را هر هفته بازخورد می دادند تمام لحظات کلاس به دور از خستگی و یا بی حوصلگی با تمام تعهد و انرژی می آموختند کلیت شخصیت حرفه ای شان خودش برای ما آموزنده بود چه برسد به صحبت هایشان اجازه بدهید خاطره کوچکی از ایشان نقل کنم: اردیبهشت ۹۳ بود هفته معلم ما (۴هم کلاسی ) تصمیم گرفتیم برای استاد عزیزمان هدیه بیاوریم خب من اساسا گل دوست دارم و با یک دسته گل وارد کلاس شدم خانم شیخ الاسلامی(هم کلاسی ام ) یک بسته کادو شده آورده بودند و دو نفر دیگر هم گویا کتاب با اشاره به دوستم گفتم: این کادو چی هست گفت یک بلوز هستش و با ناراحتی گفتم کاش کادو نمی کردی من می دیدم گفت ملکی دیگه کادو کردم نمی توانم باز کنم وخلاصه آنروز جشن کوچکی گرفتیم و کادوها را تقدیم کردیم هفته بعد ما باز با آقای دکتر مهرمحمدی کلاس داشتیم تا ایشان وارد کلاس شدند خانم شیخ الاسلامی با آرنج به دست من زدند و آرام گفتند: (ملکی ملکی استاد همون بلوز رو پوشیدند) اصلا محال بود از عمد این لباس رو نپوشیده باشند ..محال بود از روی اخلاق و ایجاد فرصت بک درس اخلاقی این حرکت را انجام نداده باشند من مرتب در طول هفته ایشان را در تلویزیون دیده بودم خب در طول هفته معلم به واسطه مشغله های حرفه ای که داشتند مسلما هفته شلوغی داشتند ،دیدار با رهبری ،بازدید و شرکت در مراسم های مختلف اما تمام این مشغله ها باعث نشده بود این حرکت تربیتی را نسبت به ما فراموش کنند برای من که این رفتارشان کلی درس تربیتی و اخلاقی به همراه داشت درسی هیچ گاه فراموش نمی کنم اما ذره ای هم نمی توانم مانند ایشان شوم
من به شدت اعتقاد دارم کسی که در مسئولیت های به ظاهر کوچک (مثلا تنها نسبت به ۴ دانشجوی شهرستانی )متعهد و مسئولیت پذیر و با اخلاق و منش حرفه ای رفتار کند در تمام کارها و مسئولیت هایشان متعهدانه رفتار می کند بی شک مدیریت آقای دکتر مهرمحمدی هم مانند معلمی شان متعهدانه و اخلاق مدارنه است کاش مملکت و جامعه ما قدر اینگونه افراد را بداند
ارسالی: خانم دکتر صغری ملکی
اطلاعیه شرکت مخابرات خراسان رضوی در مورد اختلال یا قطع در خطوط برخی مراکز تلفن
مشهد: مرکز تلفن امام خمینی و ثامن الائمه
شاندیز
سبزوار
ShahraraNews
حفظ آبروی معلمان باید در اولویت مدیران حراست قرار داشته باشد
به گزارش کانال فرهنگیان ایران به نقل از سیدمحمد بطحایی، وزیر آموزش و پرورش در جمع روسا و مسولین حراست: ایجاد آرامش وحفظ آبروی معلم، اولویت اول حراست باشد.
اگر سازمانی نتواند حیات خود را به خوبی حفظ کند با گذشت زمان از بین خواهد رفت.
حراست سازمان، نقش چشمی را ایفا می کند که محیط بیرون و داخل را رصد میکند و خود دیده نمی شود.
حراست آرامش را برای سیستم به ارمغان میآورد و با رصد امور، خطرات را به فرصت تبدیل میکند. در نتیجه این مجموعه، یک مجموعه غیرضروری نبوده و مبنای علمی دارد.
حفظ آبروی معلمان باید در اولویت مدیران حراست قرار داشته باشد و اگر معلمی را برای یک امر خاص احضار میکنند به گونه ای باشد که به آرامش وی خدشه وارد نشود.
هرچند شرایط سخت مالی مانع برقراری آرامش مطلوب و مورد نظر شده است اما حراست ها با رفتار خوب خود می توانند آرامش مطلوبی را در محیط تعلیم و تربیت برقرار کنند.
فرهنگیان ایران
farhangianirani
حکمت_های_نهج_البلاغه
حکمت ۲۵۹ نهج البلاغه
شناخت جایگاه وفادارى (اخلاقى،اجتماعى، سیاسى)
شرح و تفسیر balaq.ir/post/715
balaq.ir