بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

کنکور

کنکور

یادش بخیرزمان قدیم ماازهربیست نفری که درکنکورشرکت میکردیم

پنج نفرمجازبه انتخاب رشته می شدند

وازبین آنهافقط یک نفرقبول می شد

همان یک نفرهم خیالش راحت بود

که بعداز فارغ التحصیل کارش حاضر وآماده است

ولی الان هرکسی که درکنکورشرکت کرده مطمئن است

که دردانشگاه قبول می شود

حتی لازم نیست انتخاب رشته کندکافی است

فقط درکنکورشرکت کندتا دریک رشته قبول شود

بعیدنیست تاچندسال آینده دانشگاه حراجی و((آف))بگذارند

ودم دربایستدودست هرکسی که که ازجلوی درشان ردمی شوند

بگیرندوبه زوربه داخل بکشند ودانشجویش کنند

البته مهم هم دانشگاه رفتن است وقتی نه کاری پیدامی شود

نه جایی استخدام دارندهمان بهترکه هی درس بخوانیم

و ازبازارکارفرارکنیم دست کم وقتی به خواستگاری می رویم

یابرای ماخواستگارمی آیدمی توانیم

بادی به غبغب بیاندازیم و

بگوییم عروس خانم دانشجوی

دکترای تعمیرات لاستیک زاپاس هواپیماهستند

ویاآقاداماد دارندفوق تخصص ساس ازشپش

می گیرند


ارسالی علیرضاکاردار  

زندگی کن

زندگی کن
ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ، ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ ...
رونق عمر جهان، چندصباحی گذراست
قصه بودن ما
برگی از دفتر افسانه ای ی، راز بقاست
دل اگر می شکند
گل اگر می میرد
و اگر باغ بخود رنگ خزان می گیرد
همه هشدار به توست؛
ﺟﺎﻥِ ﻣﻦ، ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ ...
زندگی کوچ همین چلچله هاست
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ...
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ

 

زندگی

زندگی درگذرآینه ها جادارد
با سفرهای پر از خاطره پیمان دارد

زندگی خواب لطیفی است که گل می بیند
اضطراب و هیجانی است که انسان دارد

زندگی کلبه دنجی ست که در نقشه خود
دو سه تا پنجره رو به خیابان دارد

گاه با خنده عجین است و گهی با گریه
گاه خشک است و گهی شرشر باران دارد

زندگی مرد بزرگیست که در بستر مرگ
به شفابخشی یک معجزه ایمان دارد

زندگی حالت بارانی چشمان تو است
که در آن قوس و قزح های فراوان دارد

زندگی آن گل سرخی ست که تو می بویی
یک سرآغاز قشنگی ست که پایان دارد

حقیقت

روزی دروغ به حقیقت گفت بریم دریا شناکنیم

حقیقت ساده پذیرفت آنها کناردریا رفتند

حقیقت همینکه لباس هایش رادآورد

دروغ آنها رادزدید وفرارکرد

ازآن روزحقیقت عریان ماند و ژشت شد

ودروغ نیزدرلباس حقیقت زیبا ماند

دروغ

کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ

فیلسوف است

کسی که راست و دروغ برای او یکی است

چاپلوس است

کسی که پول می گیرد تا دروغ بگوی

دلال است

کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد

گدا است

کسی که پول می گیرد تا راست و دروغ را تشخیص دهد

قاضی است

کسی که پول می گیرد تا راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد

وکیل است

کسی که جز راست چیزی نمی گوید

بچه است

کسی که به خودش هم دروغ می گوید

متکبر است

کسی که دروغ خودش را باور می کند

ابله است

کسی که سخنان دروغش شیرینست

شاعر است

کسی که علی رغم میل باطنی خود دروغ می گوید

همسر است

کسی که اصلا دروغ نمی گوید

مرده است

کسی که دروغ می گوید و قسم هم می خورد

بازاری است

کسی که دروغ می گوید و خودش هم نمی فهمد

پر حرف است

کسی که مردم سخنان دروغ او را راست می پندارند

سیاستمدار است

کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند و به او می خندند

دیوانه است 

درسی از بودا

می گویند بودا هر گاه با بی احترامی یا بد رفتاری کسی مواجه میشده

از او تشکر می کرده !
وقتی علت را می پرسیدند

بودا می گفته : زندگی آینه ای است که ما خود را در آن می بینیم.

نوع رفتاردیگران با ما نشانه وجود منشاء آن نوع رفتار در خود ماست

که بعنوان همسان جذب شده است.
بدینگونه می توان عیوب خود را یافت.

اگر مخالفان خود را به‌ پای چوبه‌ی اعدام می کشانی !

بدان‌ صاحب عقلی هستی بسان طناب.
اگر مخالفان خود را به‌ زندان می فرستی!

بدان صاحب عقلی هستی بسان قفس.
اگر با مخالفان خود به‌ جنگ درمی افتی!

بدان صاحب عقلی هستی بسان چاقو.
اما اگر با مخالفان خود به‌ بحث و گفتگو می پردازی

آنها را متقاعد می سازی

به‌ سخنان حق آنها قناعت می کنی!
بدان صاحب عقلی هستی‌ بسان عقل !

گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت

 

گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت
گفتا نشان چه پرسی آن کوی بی نشان است ..
گفتم مرا غم تو ، خوشتر زشادمانی
گفتا که در ره ما ، غم نیز شادمانیست ..
گفتم که سوخت جانم از آتش نهانم
گفت آنکه سوخت او را کی ناله یا فغان است ..
گفتم فراق تا کی ؟

گفتا که تا تو هستی
گفتم نفس همین است ..

گفتا سخن همان است ..

فیض کاشانی

دو گدا

دو گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود.. مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.
یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده. رفت جلو و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک هم هست.
پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش. در واقع از روی لجبازی هم که باشه مردم به اون یکی پول میدن نه به تو.
گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن کی اومده به برادران "گلدشتین*" بازاریابی یاد بده؟
* گلدشتین یه اسم فامیل معروف یهودیه

ماخانه بناکردیم درسایه ی دیوارش

بردل چه غمی باشدازریزش آوارش

یک شب گذرم افتاد برساحت آن خانه

دیدم که گدایان رابرسفره ی افطارش

آن کس که به اوبد کرد درکوچه رهش سد کرد

یک عمر پشیمان شد ازرأفت بسیارش

هرکس نتواند خوردازجام می نابش

ورنه که می آماده است درساغرسرشارش

ای یوسف کنعانی بازارتوتعطیل است

وقتی که حسن آیدبرحجره ی بازارش

خون قلمم خشک است،دفتر ورقش پاره

من عاجزم ازشرح یک زره ز رفتارش

مهران چهاردولی

شیوایی کلام


  کلمه ها براحسا سها واندیشه ها تاثیرمی گذارند
احساسها برافکاروکلمه هامؤثرند
اندیشه ها برکلمه ها واحساسها تاثیرمی گذارند
بگوییم : ازاینکه وقت خود را دراختیار من گذاشتید متشکرم
نگوییم : ببخشید که مزاحمتان شدم
بگوییم : درفرصت مناسب کنارشما خواهم بود
نگوییم : گرفتارم
بگوییم : راست می گی؟ راستی؟
نگوییم : دروغ نگو
بگوییم : خدا سلامتی بده نگوییم : خدا بد نده
بگوییم : هدیه برای شما نگوییم : قابل ندارد
بگوییم : با تجربه شده نگوییم : شکست خورده
بگوییم: قشنگ نیستنگوییم : زشت است
بگوییم: خوب هستم نگوییم: بد نیستم
بگوییم : مناسب من نیست
نگوییم : به درد من نمی خورد
بگوییم : با این کار چه لذتی می بری؟
نگوییم : چرا اذیت می کنی؟
بگوییم : شاد و پر انرژی باشید
نگوییم : خسته نباشید
بگوییم: من نگوییم: اینجانب
بگوییم: دوست ندارم نگوییم: متنفرم
بگوییم: آسان نیست نگوییم: دشوار است
بگوییم : بفرمایید نگوییم : در خدمت هستم
بگوییم : خیلی راحت نبود نگوییم : جانم به لبم رسید
بگوییم : مسئله را خودم حل می کنم
نگوییم : مسئله ربطی به تو ندارد
تلاش کنید
تلاش کنید همان گونه باشید که می گویید.
تلاش کنید همان گونه رفتار کنید که از دیگران انتظار دارید.
تلاش کنید همان گونه رفتار کنید که گرفتار عذاب وجدان نشوید.
تلاش کنید تا راست گویی و صداقت عادت شما شود.
تلاش کنید همیشه دنبال یادگیری باشید.
تلاش کنید با پیدا کردن دوستان جدید دوستان قدیمی را هم حفظ کنید.
تلاش کنید برای خوب کار کردن خوب هم استراحت کنید.
تلاش کنید همیشه برای اطرافیانتان جذاب باشید.
تلاش کنید اگر از کسی رنجیده اید، با خود او صحبت کنید، نه پشت سر او.
تلاش کنید وقتی به موفقیتی می رسید،

آنهایی که در این راه به شما کمک کرده اند را فراموش نکنید.
تلاش کنید تا عهدی شکسته نشود و اگر هم می شکند ،شما نباشید.
تلاش کنید تا باور کنید دیگران وظیفه ای در قبال شما ندارند

و عامل سعادت یا شقاوت هر کس خود اوست.
تلاش کنید قدردان لطف دیگران باشید

و با رفتار و گفتارتان آنها را از محبت پشیمان نکنید.
تلاش کنید به هر چیز آنقدر بها بدهید که استحقاقش را دارد.
تلاش کنید دنیا را با زیبایی هایش ببینید.