بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

به عقب بر میگردیم آنهم چه جور!!

به عقب بر میگردیم آنهم چه جور!!

پذیرش و تربیت دانشجوی پرستاری در بیمارستانها مصداق واقعی عقبگرد به ده ها سال قبل!

شعار این بود که در نیمه راهیم و به عقب بر نمیگردیم!!

کاری به تفکیک وزارتخونه های صنعت و معدن و بازرگانی و یا ورزش و جوانان و بازگشت به سیاق دهه قبل و هزینه‌های هنگفتی که از این طریق بر بیت المال تحمیل میکنند ندارم!

کاری به قراردادهای نفتی عجیب غریبی که میبندند و شبیه آنرا در تاریخ چند دهه گذشته داشتیم و امروز بعنوان قراردادهای ننگین از آنها یاد میکنیم و اینکه در کتاب درسی تاریخ بچه هایمان از این قراردادهای امروزی چگونه یاد کنند هم ندارم!

بگذاریم این بحث‌ها برای اهل فنش.

اما خداییش پذیرش دانشجوی پرستاری در بیمارستانها را کجای دلمون جا بدیم؟!

در دنیایی که هر روز پرستاری به سمت آکادمیک تر شدن علمی تر شدن و تخصصی تر شدن پیش میرود در دولت تدبیر و امید! اینگونه تدبیر میکنند که برای تامین خواست و منافع قشری خاص و در کنترل و تحت فرمان گرفتن جامعه فهیم و تحصیل کرده پرستاری, پشت پا بزنند به دهها سال طی شده و پیشرفت علمی آکادمیک حرفه پرستاری. پذیرش دانشجوی پرستاری و تربیت آنها در بیمارستانها بدون طی کردن یک اسلوب علمی نه تنها به بازی گرفتن سلامت مردم بلکه توهین فاحش به اساتید و دانشمندان این حرفه و تحقیر دانشگاهها و جامعه علمی کشور و صدها هزار تحصیل کرده و شاغل در این رشته موثر در سلامت مردم است.

انرژی هسته ای را تعطیل کردید, صنعت هوافضا را به موزه فرستادید, آمار و ارقام اقتصاد کشور را عریان در برابر بیگانگان گذاشتید, آموزش فرزاندانمان را به الگوهای نامتجانس سپردید, خواهشمندیم اعتبار علمی جامعه بهداشت و درمان کشورمان را مضحکه جهانیان نکنید که برایمان در سایت های علمی خبریشان تیتر بزنند:

" پرستاری ایران در مسیر صد سال قبل! "!!!

ویشگاهی ازرشت

عمو_کشکت_رو_بساب

عمو_کشکت_رو_بساب

یک روز شیخ بهایی در بازار قدم میزد و پیر مردی را دید که مشغول دوختن پالان پاره مردم بود و از این راه امرارمعاش میکرد.شیخ دلش به حال پیرمرد سوخت و جلو رفت وگفت سلام سپس دستش را به پالان پیرمرد زد و بلافاصله از طرف غیب پالان پیرمرد پر شد از سکه های اشرفی.پیرمرد وقتی این حرکت شیخ را دید ناراحت شد و فریاد:

 ادامه قصه را  گوش جان بسپارید

 برگرفته از کتاب مثلهاومتلها

ما که بچه بودیم

http://uupload.ir/files/2tqz_%D9%85%D8%A7_%DA%A9%D9%87_%D8%A8%DA%86%D9%87.jpg

ما که بچه بودیم یادمه زمان جنگ بود و راه کربلا بسته بود 

لذا مادرم که دلتنگ آقا میشد مارو میبرد شاه عبدالعظیم

حسین من از کودکی عاشقت بوده ام

مرا مادرم به عشق تو دچار کرد

karballa313

 

حضرت عبدالعظیم الحسنی که بود

حضرت عبدالعظیم الحسنی که بود

حضرت عبدالعظیم حسنی افتخار درک سه امام را داشته است: امام رضا، امام جواد و امام هادی ـ علیهم السّلام ـ . از اوان جوانی تا پایان عمر، در راه نشر و اعلان سخن آنان کوشید، و از هیچ تهدید و فشاری، واهمه نداشت. عبدالعظیم حسنی، شخصی است باورع، عابد، معروف به امانتداری و صداقت در گفتار، موحّد و عادل، دارای روایتهای زیاد، و وقتی که دین خود را بر امام هادی ـ علیه السّلام ـ ، عرضه می دارد، مورد تأیید کامل امام، قرار می گیرد.

عبدالعظیم حسنی به خاطر فشار و محدودیتهای اعمال شده بر سادات بنی هاشم از طرف حکومت سفّاک عباسی، مدینه را ترک گفت، و ظاهراً برای ارتباط با امام هادی ـ علیه السّلام ـ به سامرّا رفت و بعد از مدتی به «ری» آمد. عبدالعظیم در ری، وکیل امام هادی ـ علیه السّلام ـ بوده، و با وجود او نیازی نبود تا شیعیان، برای پاسخ به سؤالاتشان، جان خویش را به خطر انداخته و به سامرّا بروند

karballa313

من زار قبر عبدالعظیم الحسنی

http://uupload.ir/files/s1dn_%D9%85%D9%86_%D8%B2%D8%A7%D8%B1.jpg

«من زار قبر عبدالعظیم الحسنی بِرِیْ،

کمن زار الحسین بکربلا»

یعنی هر کس  حضرت عبدالعظیم را در شهر ری زیارت کند انگار حضرت حسین علیه السلام را در کربلا زیارت کرده

امام هادی (ع)

karballa313

 

اگه خواستی تکیه بدی

اگه خواستی تکیه بدی

نه به چهره ها اعتماد کن

نه به زبون ها

به دو تا چیز اما میشه تکیه کرد؛

یکی مرام و مردونگی

دومی انسانیت

اولی نمک میشناسه

دومی هیچ وقت ظلم نمیکنه

bakhoda_

 

اقدام کارمندان اهوازی در سالهاس قبل از انقلاب برای فرار از گرمای شدید هنگام قطعی برق

http://uupload.ir/files/168x_%D8%A7%D9%82%D8%AF%D8%A7%D9%85.jpg

اقدام کارمندان اهوازی در سالهاس قبل از انقلاب برای فرار از گرمای شدید هنگام قطعی برق

آتش گرفتن تابلوی هتل قصر در خیابان امام رضا

http://uupload.ir/files/0ca_%D8%A2%D8%AA%D8%B4_%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%86.jpg

آتش گرفتن تابلوی هتل قصر در خیابان امام رضا علیه‌السلام مشهد و تلاش آتش‌نشانان برای اطفای حریق

شهرآرا نیوز؛ رسانه مردم مشهد:

ShahraraNews

خاطره دوران مدرسه :

خاطره دوران مدرسه :

یادش بخیر ...دبستان که بودم سالی‌ یه بار، مراسم جلد کردن کتاب و دفترهای مدرسه رو داشتیم، اواخر شهریور که همه کتابهامونو خریده بودیم، واسه دفترها صبر میکردیم که ببینیم معلم مربوطه چه نوع دفتری می‌خواد، مثلا معلم میگفت واسه دیکته یه دفتر دویست برگ بخرید و همه صفحاتشو شماره گذای کنید که از وسطش نکنیم، یا دفتر جغرافی، تاریخ، اجتماعیمون رو باید سه قسمت میکردیم

خلاصه تو خونهٔ ما معمولا پدر گرامی‌ این مراسم رو به عهده میگرفت، چون شاید حوصله‌اش بیشتر بود ، و شاید اینکه با دقت این کارو انجام میداد، یه لوله چند متری کاور پلاستیکی میخریدم و پدر با دقت برش میداد، و سر فرصت و البته با چایی درخواستی کنارش، کتاب‌ها و دفترها جلد میشدن،

شاید بپرسید که نقش خودم تو جلد کردن کتابها چی‌ بود...  من مسول بریدن یه اندازه چسب نواری بودم، و یکی‌ یکی‌ میچسبوندمشن به سر انگشتهام و به طرف دست پدر که مشغول جلد کردن بود نزدیکشون می‌کردم

یادش بخیر

هانیه بلوچ از ملبورن