بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

جان مهذب و دل طاهربیاورید

آیینه وکبوتر وزائربیاورید

یک آسمان ستاره وخورشیدوماه ومهر

هم بال مرغ های مهاجربیاورید

درراه ازجوارنیشابوربگذرید

یک دشت چشمه ی متواتربیاورید

ای جاده هاگسیل تمام زمین شوید

ازقریه های دورمسافربیاورید

مردم!دوچشم مرد-نه ازجسم مردمک

باخودبرای درک مناظربیاورید

ازبلخ تا سمرقندازفارس تاعراق

ازهرکجاکه شدشاعربیاورید

شاعربیاوریدکه مضمون فراهم است

شاعر،نه شاعران معاصر،بیاورید

ارسالی محمدمهدی سیار

شعرناب رضوی

اشکی بودمراکه بدنیانمی دهم

این گوهریست که به دریانمی دهم

گرلحظه وصال حبیبم شودنصیب

این لحظه را به عمرگوارانمی دهم

عمری بودکه گوشه نشین محبتم

این گوشه را به وسعت دنیا نمیدهم

درسینه ام جمال علی نقش بسته است

این سینه رابه سینه سینا نمی دهم

تازنده ام زدرگه اوپا نمی کشم

دامان اوزدست تمنانمی کنم

سرمایه محبت زهراست دین من

من دین خویش رابه دو دنیانمی دهم

گرمهروماه رابه دودستم نهدقضا

یک ذره ازمحبت زهرانمی دهم

امروزبزم ماتم زهرابهشت ماست

این نقدرابه نسیه فردانمی دهم

درسایه رضایم وهمسایه رضا

این سایه به سایه طوبی نمی دهم

 

استادسیدرضاموید

دوباره بیاندیشیم ...

لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی

ببینی باز هم می‌خواهی به آن خانه برگردی یا نه؟

لازم است گاهی از مسجد، کلیسا بیرون بیایی

ببینی پشت سر اعتقادت چه می بینی ترس یا حقیقت؟

لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی

فکر کنی که چه‌قدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است؟
لازم است گاهی درختی، گلی را آب بدهی

حیوانی را نوازش کنی غذا بدهی

ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه؟
لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی

گوگل و ایمیل و غیره را بی‌خیال شوی

با خانواده ات دور هم بنشینید

یا گوش به درد دل رفیقت بدهی

ببینی زندگی فقط همین آهن‌پاره‌ی برقی است یا نه؟
لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج

ببینی در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده؟
لازم است گاهی عیسی باشی

ایوب باشی

انسان باشی ببینی می‌شود یا نه؟
و بالاخره لازمست گاهی از خود بیرون آمده

از فاصله ای دورتر به خودت بنگری

از خود بپرسی که سالها سپری شد

تا آن شوم که اکنون هستم آیا ارزشش را داشت؟

حکایت

قرض بده لطفا

شخصی ازکسی خواست که صددیناربه اوقرض بدهد

آن شخص گفت:من تورانمی شناسم که به توصددینار

قرض بدهم مرددرخواست کننده جواب داد:

 چون مرانمی شناسی ازتوتقاضای قرض می کنم

والااگرمرابشناسی سه قران هم بمن قرض نخواهی داد

اندرلطایف روزگار 


تو را دارم ای گل، جهان با من است

تو تا با منی، جان جان با من است

چو می‌تابد از دور پیشانی‌ات

کران تا کران آسمان با من است

چو خندان به سوی من آیی به مهر

بهاری پر از ارغوان با من است !

کنار تو هر لحظه گویم به خویش

که خوشبختی بی‌کران با من است

روانم بیاساید از هر غمی

چو بینم که مهرت روان با من است

چه غم دارم از تلخی روزگار،

شکر خنده آن دهان با من است

فریدون مشیری

یادش بخیر


یادش بخیر ما بچه بودیم

یه دستمال کهنه ای

لنگ ماشینی چیزی پیدا میکردن

میذاشتن لای پامون بقچه میکردن

تا یه هفته بعد بازش کنن

الان پوشک زدن واسه بچه

با خروجی هوا ازهردو طرف

8 لایه محافظ ، ویتامینه ،

همراه با عصاره مالت ،

12 ایر بگ ، کروز کنترل

سنسور عقب ، تهویه مطبوع

با ال سی دی...

خلاصه فول آپشن دیگه !

از ال سی دی هم توشو نشون میده

دیگه لازم نیست را به را بازش کنن

دلم هوای توکرده شه خراسانی

چه میشود که بیایم حرم به مهمانی

دلم زکثرت زشتی بریده آقاجان

عنایتی که بیایم تویی که درمانی

مرا وگریه شبی درحریم توکافی است

رفیق گریه من گریه های طوفانی

رفیق مالی وحالی زما نمی پرسی

تودربهشتی وماهم اسیر وزندانی

بیا وزندگی ما چنین مهیاکن

که پیش پای توآقاشویم قربانی

تمام آنچه که دادی مرا زکف دادم

ببین که دشت پرازگل شده بیابانی

چه می شود که قیامت بگویم این جمله

دلم هوای توکرده شه خراسانی

ارسال علی بهزادپور

تفاوتهای من ورئیسم

تفاوتهای من ورئیسم

وقتی من یک کاری را دیر تمام می کنم من کُند هستم

وقتی رئیسم کار را طول می دهداو دقیق وکامل است.

وقتی من کاری را انجام ندهم من تنبل هستم

وقتی رئیسم کاری را انجام ندهداو مشغول است.

وقتی کاری را بدون اینکه از من خواسته شود انجام دهم من قصد دارم خودم را زرنگ جلوه دهم

وقتی رئیسم این کار را بکند او ابتکار عمل به خرج داده است.

وقتی من سعی در جلب رضایت رئیسم داشته باشم من چا‌بلوسم

وقتی رئیسم رئیسش را راضی نگه دارد او همکاری می کند.

وقتی من اشتباه می کنم من نادان هستم

وقتی رئیسم اشتباه می کند او مانند دیگران یک انسان است.

وقتی من در محل کار نباشم من در حال گشت و گذار هستم

وقتی رئیسم در دفتر کارش نباشداو مشغول انجام امور کاری است.

وقتی یک روز مرخصی استعلاجی داشته باشم من همیشه مریض هستم

وقتی رئیسم در مرخصی استعلاجی باشداو حتما خیلی بیمار است.

وقتی من مرخصی بخواهم باید یک جلسه دلیل وتوجیه بیاورم

وقتی رئیسم به مرخصی برود باید می رفت چون خیلی کار کرده است.

وقتی من کار خوبی انجام می دهم رئیسم هرگز به خاطر نمی آورد

وقتی من کار اشتباهی انجام می دهم رئیسم هرگز فراموش نمی کند.

 

مثل شعر

شوکران دردنوشیدم دواآموختم

غوطه درافتادگرخوردم شناآموختم

شهریان راخون اندیشه به جوش آورده است

آنچه من درسنگلاخ روستاآموختم

سقف چوبی ، فرش خاکی ، چینه های کاه گل

 بی تنش ، بی معرکه ، بی ادعاآموختم

زیرنورخسته فانوس درکنجی نمور

روشنی رافتح کردم روشناآموختم

پشت دریاهاچه شهری بود و پشت کوه ها؟

عاقبت اورانهادم ماجراآموختم

مثل من درمن کسی ازمن ولی بسیاردور

گم شده چیزی ازاین همسایه هاآموختم

تاببینم این من مثل من مرموزرا

شاعرانه هم بهانه هم بها آموختم

پشت درپشتم ترنم گوی وشاعربوده اند

شعرگفتن را نه پشت میزهاآموختم

درخراسان رشدکردم کعبه شعروشعور

همت ازپیران گرفتم ازرضاآموختم

ای طلاآجین ضریحت روزنه های امید

باغباربارگاهت کیمیاآموختم

باتوبودم باتوای گلدسته باغ شهود

هرکجااندیشه کردم هرکجاآموختم

 

ارسالی مرتضی امیری اسفندقه

شاه چراغ

ششم ذی القعده 202 ق شهادت احمدبن موسی کاظم((شاهچراغ))

حضرت سید امیر احمد(علیه السلام) ملقب به شاهچراغ و سیدالسادات الاعاظم، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم(علیه السلام) است.پسران امام هفتم علیه السلام بنا به مشهور نوزده نفر می باشند. حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) و محمد بن موسی(علیهما السلام)  از یک مادر که ((ام احمد)) خوانده میشد متولد گردیدند.

فضائل مادر حضرت شاهچراغ(علیه السلام)علامه مجلسی در کتاب ((مراة العقول)) در شرح حدیث پانزدهم می گوید:ام احمد مادر بعضی اولاد آن حضرت می بود و او داناترین، پرهیزگارترین و گرامی ترین زنهایش در نزد آن حضرت بود که اسرار خود را به وی می سپرد و اماناتش را نزد او ودیعه می نهاد.در کتاب اصول کافی در باب ((امام در چه زمانی میداند امام است)) آمده است که حضرت امام موسی(علیه السلام)  امانت سربه مهری به ((ام احمد)) سپردند و فرمودند بعد از شهادت من هر کس از اولاد من در طلب این امانت آمد خلیفه و جانشین من است. با او بیعت نما که جز خدا کسی خبر از این امانت ندارد. بعد از شهادت امام موسی(علیه السلام) حضرت امام رضا(علیه السلام) به نزد ام احمد آمدند و امانت پدر را طلبیدند. ام احمد بگریه افتاد و دانست که امام (علیه السلام) شهید شده اند. پس آن بانوی محترمه امانت را بر حسب وصیت آنحضرت به امام رضا(علیه السلام) تقدیم نمود و با ایشان بعنوان امام هشتم شیعیان بیعت کرد.هنگامی که خبر شهادت حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام) در مدینه منتشر شد، مردم بر در خانه ((ام احمد)) جمع شدند. آن گاه همراه با احمد بن موسی(علیهما السلام) به مسجد آمدند و به سبب شخصیت والای احمد بن موسی(علیهما السلام) گمان کردند که پس از شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام) وی جانشین و امام است. به همین سبب، با وی بیعت کردند و او نیز از آنها بیعت گرفت، پس بر بالای منبر رفت و خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت بیان کرد و فرمود:(( ای مردم، هم چنان که اکنون تمامی شما با من بیعت کرده اید، بدانید که من خود، در بیعت برادرم علی بن موسی(علیهما السلام) هستم. او پس از پدرم، امام و خلیفه بحق و ولی خداست. از طرف خدا و رسولش بر من و شما واجب است که از او اطاعت کنیم.))پس از آن،‌ احمد بن موسی(علیهما السلام) در فضایل برادرش علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) سخن گفت و تمامی حاضران تسلیم گفته او شدند و از مسجد بیرون آمدند، در حالی که پیشاپیش آنها احمد بن موسی(علیهما السلام)  بود. آن گاه خدمت امام رضا(علیه السلام) رسیدند و به امامت آن بزرگوار اعتراف کردند. سپس همگی با حضرت امام رضا(علیه السلام) بیعت کردند و حضرت علی بن موسی(علیهما السلام) درباره برادرش(احمد) دعا فرمود:(( هم چنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد.))در زمان خلافت مامون عباسی لعنة الله علیه که قیام و نهضت سادات هاشمی و علوی به اوج خود رسیده بود و با زعامت و هدایت حضرت امام رضا(علیه السلام) اسلام راستین و حاکمیت الهی ترویج می شد و حقیقت چهره کریه خلفای عباسی و حکومت غاصبین روشن می گشت، مامون به منظور فرو نشاندن مبارزات انقلابی شیعیان و تحکیم خلافت متزلزل عباسی ولایتعهدی خود را به حضرت امام رضا(علیه السلام) واگذار می کند و علیرغم میل باطنی امام(علیه السلام)، مامون حضرتش را از مدینه به طوس انتقال می دهد و ولایتعهدی را به ایشان تحمیل می نماید.حضور با برکت امام هشتم(علیه السلام) در خراسان باعث می شود که شیعیان و محبان اهل بیت رسالت با اشتیاق زیارت چهره تابناک امامت و ولایت از نقاط مختلف بسوی ایران حرکت کنند.

حرکت احمدبن موسی حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) نیز در همین سنوات(198 تا 203 ه.ق) به همراه دو تن از برادرانش به نامهای محمد و حسین و گروه زیادی از برادرزادگان، خویشان و شیعیان، بالغ بر دو یا سه هزار نفر از طریق بصره عازم عازم خراسان شدند و از هر شهر و دیاری که می گذشتند، بر تعداد همراهانشان افزوده می شد، به طوری که برخی از مورخان تعداد یاران احمد بن موسی(علیهما السلام) را نزدیک به پانزده هزار نفر ذکر کرده اند.

 کیفیت شهادتدر همین احوال، علیرغم خدعه و نیرنگ های مامون عباسی برای مخدوش ساختن مقام ولایت و چهره علمی حضرت رضا(علیه السلام)، برتری حجت خدا و پیروزی های حضرتش کینه ی مامون عباسی را بیشتر و سرانجام در سال 202 ه.ق امام معصوم را مسموم و به شهادت می رساند. سپس در سوگ ایشان،‌ با ریا کاری به عزاداری می پردازد و جسد مطهر حضرت رضا(علیه السلام) را با احترام در کنار مدفن هارون الرشید قاتل امام موسی الکاظم(علیه السلام) دفن می نماید.در نتیجه توطئه دشمن بسیاری از یاران احمد بن موسی(علیهما السلام)  به شهادت رسیدند و عده ای نیز که از نیرنگ دشمن به سلامت گریخته بودند، ‌در اطراف پراکنده شدند. مورخان اتفاق نظر دارند که غالب امامزادگان در فارس و دیگر شهرهای ایران، از پراکنده شدگان این نهضت هستند.حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) نیز مورد تعقیب دشمن قرار گرفت و قتلغ خان با شمار زیادی از سپاهیان خود به آنها هجوم برد. احمد بن موسی(علیهما السلام) شجاعانه در مقابل دشمن پایداری کرد و به دفاع از خود پرداخت. برخی از منابع می نویسند: احمد بن موسی(علیهما السلام) به تنهایی با لشکر انبوهی به نبرد پرداخت. دشمن چون دید از عهده او برنمی آید، ‌شکافی در جایگاه استراحت وی ایجاد کرد و از پشت بر سرش شمشیر زد؛ سپس خانه را خراب کرد، و بدن او در زیر توده های خاک، در محلی که هم اکنون مرقد و بارگاه اوست،‌ پنهان شد.