بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت
بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

بسکه ماندم درغریبی وطن ازیادم رفت بسکه ماندم درقفس بوی گل ازیادم رفت

مراسم عزای بنی اسد در روز سوم امام حسین علیه السلام در کربلای معلی

مراسم عزای بنی اسد در روز سوم امام حسین علیه السلام در کربلای معلی

در 13 محرم الحرام زنان قبیله بنی اسد طبق یک رسم تاریخی چندصد ساله وارد حرم امام حسین (ع) شده و به عزاداری پرداختند.

زنان قبیله بنی اسد، قبیله ای که 3 روز بعد از عاشورای سال 61 هجری و به شهادت رسیدن امام حسین (ع) برای انجام مراسم کفن و دفن امام حسین (ع) و یارانش وارد کربلا شده بودند، 14 قرن پس از آن روز تاریخی در یک حرکت نمادین باز هم وارد حرم امام حسین (ع) شده و آن را برای عزاداری قرق کردند.

زنان این قبیله در حالیکه زنبیل های حصیری بر سر داشته که در داخل آن کفن و بوریا وجود دارد  بر سر و صورت زنان وارد حرم امام سوم شیعیان جهان شده و با فریادهای خود شهادت آن امام همام را به پیامبر اکرم (ص) و خاندان مطهرش تسلیت می گویند.

خادمین حرم امام حسین (ع) برای عزاداری زنان قبیله بنی اسد ضریح حرم امام حسین (ع) و تمام محوطه بیرونی آن را قرق کرده تا زنان این قبیله بتوانند کاملا دور ضریح طواف کنند.

karballa_ir کانال کربلا

هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...

هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...

از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:

1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند.

2.سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت.

3.زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.

4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»

5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید.

6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.

7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم...

برگرفته از:‌‌ تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی

karballa_ir

انسانها هنگام مرگ چه چیزهایی می بینند؟!

انسانها هنگام مرگ چه چیزهایی می بینند؟!

امام علی (علیه السلام) فرمود:در آخرین روز از روزهای دنیا و اولین روز از روزهای آخرت چهره هایی برای انسان متمثل می شوند. اولین چهره ای که متمثل می شود ازاو می پرسد تو که هستی؟ می گوید من اموال تو هستم. به او می گوید من برای تو زحمت کشیدم در این آخر عمری می بینی شدیداً گرفتارم تو به چه درد من می خوری؟ اموالش به او می گوید تو به اندازه یک کفن حق داری. کفنت را بردار بقیه مال تو نیست و مال بازماندگان است. از این ناامید می شود که چهره دومی برایش تمثل پیدا می کند. می پرسد تو که هستی؟ می گوید من اهل تو هستم . اهل یعنی خانواده، زن، فرزند، پدر، مادر، دوست ، آشنا، کسانی که عنوان اهل به آنها اطلاق می شود. می گوید من برای شما زحمت کشیدم. استراحت شما را به استراحت خودم ترجیح دادم الی آخر و کارهایی که برایشان انجام داده را بازگو می کند و گرفتاری خودش را مطرح می کند. اهلش به او می گویند ما تو را تا قبر همراهی می کنیم ، دفن می کنیم و بر می گردیم زیرا نمی توانیم همراهت داخل قبر بیاییم. چهره سوم که اعمالش هست تمثل پیدا می کند به او می گوید تو که هستی؟ می گوید من اعمال تو هستم. به او می گوید من نسبت به تو خیلی دل خوشی نداشتم سخت بودی برای من حالا به چه درد من می خوری؟ اعمال می گوید من همه جا همراه تو هستم. در عالم برزخ، قبر، قیامت و...

مرده‌ها در هنگام تشییع جنازه حرف می‌زنند؟

هنگامی که به تشییع جنازه مرده‌ای می‌رویم،‌ بدانیم که روح مرده اطراف ما در حرکت است و قدم به قدم با ما تا قبرستان می‌آید ولی ما او را نمی‌بینیم و جملاتی را می‌گوید که ما نمی‌شنویم:

رسول‌ خدا (ص) می‌فرمایند:

وقتی که مرده‌ را در‌ تابوت‌ حمل‌ میکنند، روحش‌ اطراف تابوت‌ به‌ پرواز‌ در میآید و پیوسته‌ ندا میدهد:

ای اهل‌ من‌! ای فرزندان‌ من‌!

دنیا با شما بازی نکند همان‌ قسمی که‌ با من‌ بازی کرد؛

مال‌ دنیا را از طریق‌ حلال‌ و غیر حلال‌ جمع‌آوری کردم‌ و سپس‌ همه‌ را برای غیر خود گذاردم‌،

پس‌ عیش‌ و راحتی و گوارائی آن‌ مال‌ برای دیگران‌ است‌ و عواقب‌ حساب‌ و تبعات‌ آن‌ برای من‌؛

پس‌ بترسید و حذر کنید از مثل‌ آنچیزی که بر من‌ وارد شد.

بحارالانوار ج ۶ ص ۱۶۱

خوشا به حال کسی که از این کلمات عبرت بگیرد و به دنیای خود رنگ آخرت بزند

karballa_ir

به_خداوند_اعتماد_کنیم.

راننده ماشینی در دل شب راه رو گم کرد و بعد از مدتی ناگهان ماشینش خاموش شد.

همون جا شروع کرد به شکایت از خدا، که خدایا پس داری اون بالا چیکار می کنی؟ چون خسته بود خوابش برد.

و وقتی صبح از خواب بیدار شد، از شکایت دیشبش خیلی شرمنده شد.

چون ماشینش دقیقا نزدیک به پرتگاه خطرناک خاموش شده بود.

به_خداوند_اعتماد_کنیم.

استادرائفی پور:آیا نعل اسب نماد خوش شانسی است؟!!!

آیا نعل اسب نماد خوش شانسی است؟!!!

استادرائفی پور:

یه سوال

مگه امام حسین (ع) در گودال به شهادت نرسیدند،پس باید محل دفن حضرت هم همان گودال باشد.اونهایی که رفته اند کربلا میدونن بین محل گودال و ضریح مطهرفاصله هست.چرا؟

تو کربلا یه عده ای گفتند. باید براین پیکر اسب تاخته شود.

این "باید"رو کی تعیین کرده بود؟(نقش یهود در حادثه کربلا)

تو گودال نمیشد اسب تاخت.پیکر مطهر رو از گودال بیرون کشیدند بردند یه محل صاف و هموار و ده اسب که بهشون نعل زده بودندبراین پیکر تاختند...

وبعد ازاین اقدام چهل نعل اسب را به عنوان تبرک از پای اسبهاجدا میکنند.

بعدها که در دوره قاعونی بغداد مرکز یهودیان میشود، نواده های همین اشقیا این نعل اسبها رو با افتخار درخونه هاشون میزدند که ما از هموناییم

اینا بعدها کوچ کردند به شبه جزیره ایبری در اسپانیا و همین سنت رو هم باخود  بردندو نعل اسب رو کردند نمادخوش شانسی...

حالا یه عده از مردم خودمونم نا اگاهانه نعل اسب رو به عنوان نماد خوش شانسی استفاده میکنند

ایت الله جوادی آملی

تبرک جستن به نعل اسب از موهومات بعد از حادثه کربلاست.به این جهت که این اسبها نعوذ بالله بر آدمهای خارج از دین تاختند پس با ارزش میباشند. چنانچه برخی فرق اسلامی دهه اول ماه محرم را جشن میگیرند و متاسفانه فرهنگ ناشایست نعل اسب به میان مردم ما هم رواج یافته.

ابو ریحان بیرونی:

ستم هایی که بر حسین بن علی کردنددر هیچ ملتی با بدترین افراد نکردند.

او را با شمشیر ونیزه و سنگ باران از پای در اوردند سپس اسب بر بدنش تاختند...

بعضی از این اسبها به مصر رسید.بعضی مردم این نعل اسبها را کندند و برای تبرک بر در خانه های خود نصب کردندواین عمل در میان مردم مصر سنتی شد که بعد از ان هر کسی بالای در خانه خود نعل اسب نصب میکرد..

در تاریخ آمده : یزید (علیه العنه) در عصر عاشورا بعد از به شهادت رساندن امام حسین (ع)و یارانش دستور داد اسب ها ( که نعل تازه شده بودند) را بر بدن شهدای کربلا تازاندند .

یزیدیان این روز را روز برکت و پیروزی نام نهادند که در زیارت عاشورا هم به آن اشاره می شود (...یوم تبرکت به بنوامیه و ....)و برای افتخار بر این پیروزی (قتل خاندان مطهر پیامبر )و رواج تفکر شیطانی خودنعل اسبهای خود را کندند و در سراسر شهر ها و کشورها گرداندند...شهر به شهر و کشور به کشور به نشانه ی پیروزی .

در شامات در عراق در قسطنطنیه در روم در ایران و در سراسر جهان مدرن 1400 سال قبل...

و این شد سبب آنکه در سرتاسر جهان از 1400 سال پیش تاکنون نعل اسب را نشانه ی برکت و شانس و پیروزی می دانند

این خرافه به اروپا هم رسید شاید این اعتقاد از اسپانیا به اروپا رسیده (اندلس قدیم)به اندلسی ها هم از امویان این اعتقاد رسیده چون امویان به عنوان تبرک نعل اسب نگه میداشتن اما اروپایی ها چون معنی تبرک رونمی دونستن میگفتن شانس میاره

حالا امویان این اعتقادو از کجا آورده بودن ؟

تو عاشورا بعداین که 10 تا اسب روی پیکر امام حسین (ع) تاختتند 40 تا نعل اسب ها رو به عنوان تبرک در آوردن و بین خودشون تقسیم کردند این نعل ها رو از خونه هاشون آویزون می کردنو بعد از مدتی به عنوان یک شی با ارزش به هم می فروختند ، تا اینکه تقلبی این نعلها هم اومد و کم کم آویزون بودن یه نعل تو خونه ها یه رسم شد.

پخش این پیام ....

شلیک یک فشنگ است ...

karballa_ir

حسینیه‌ها و روضه‌های قدیمی مشهد

حسینیه‌ها و روضه‌های قدیمی مشهد

در گوشه و کنار این شهر هستند عزاخانه‌های قدیمی که برخی هنوز پس از قریب به یک قرن، میزبان مجالس ذکر مصیبت اباعبدالله می‌شوند.

روضه سادات رضوی

 قطعا یکی از این بزرگ ترین خاندان‌ها، خاندان سادات رضوی است که سال‌ها نائب التولیت آستان قدس بودند . عزاداری سادات رضوی به دوران قاجار بازمی‌گردد‌.

روضه متعلق به خاندان آیت‌الله سیستانی . سبقه این روضه، حدودا مظفرالدین‌شاهی است و صدسال را گذرانده است.

روضه شیخ محمدتقی بجنوردی است که منزل ایشان قبلا در خیابان شیرازی ۱ بود و سال ۷۶ تخریب شد و در حال حاضر در منطقه میدان شهدا، کوچه سجادی است. روضه آن تقریبا حدود ۹۰ سال عمر دارد.

روضه آقای شاه‌حیدری است که در منطقه گنبد سبز، سرشور ۲۱ واقع شده است .

روضه آقای واعظ عیدگاهی است که در کوچه امام رضای ۳ واقع شده است.

 روضه منزل آیت الله مجتهدی، واقع در کوچه شوکت الدوله

tarikhmashhad

خوشا به سعادت بچه های این دوره و زمونه...

http://uupload.ir/files/3kih_%D8%AE%D9%88%D8%B4%D8%A7_%D8%A8%D9%87.jpg

خوشا به سعادت بچه های این دوره و زمونه...

والا ما بچه که بودیم شیش متر چلوار دورِ تنمون قنداق میکردند میشدیم عین مومیایی! ننه مون مارو میذاشت رو پاهاش و عینهو منار جنبون تکنمون میداد تا خوابمون ببره، اولش برامون ملائم لالایی میخواند اما کم کم با نخوابیدن ما لالایی شدت می گرفت و تبدیل به لا الا هه الل لاه می شد، اگه بازم سرتق بازی می کردیم و نمی خوابیدیم چارتا کُلُفت بارمون میکرد که چته بچه کپه ات رو بزار دیگه، پام له شد!!، و حرکت پاهاش آنقدر شدت می گرفت که گاهی پرت میشدیم رو زمین،

اونوقت بود که دوباره مارو یه ور میخوابوند رو پاهاش و این بار از دستش هم کمک میگرفت و شرق شرق به پشتمون میزد همچین که رب و رُبمون در می اومد و از شدت کوفتگى و خستگى بیهوش میشدیم، میگفتن: ببین چه راحت خوابیده!!

tarikhmashhad